۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

شرح و تحقیق سنن ابن ماجه ..... درس پنجم

 

2 - (صحیح) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الصَّبَّاحِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَرِیرٌ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ أَبِی صَالِحٍ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «ذَرُونِی مَا تَرَکْتُکُمْ، فَإِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِسُؤَالِهِمْ وَاخْتِلَافِهِمْ عَلَى أَنْبِیَائِهِمْ، فَإِذَا أَمَرْتُکُمْ بِشَیْءٍ فَخُذُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ، وَإِذَا نَهَیْتُکُمْ عَنْ شَیْءٍ فَانْتَهُوا».


لغات و جملات حدیث:

ﺫَﺭُﻭﻧِﻲ : ‌مرا رها کنید ، مرا ترک کنید، از من نپرسید.

ﻣَﺎ ﺗَﺮَﻛْﺘُﻜُﻢْ: آنچه من شما را نسبت به آن ترک کردم، نسبت به مسائلی که من برایتان حکم آنها را بیان نکردم.

ﻓَﺈِﻧَّﻤَﺎ ﻫَﻠَﻚَ ﻣَﻦْ ﻛَﺎﻥَ ﻗَﺒْﻠَﻜُﻢْ: همانا کسانی که پیش از شما بودند هلاک گشتند.

ﺑِﺴُﺆَﺍﻟِﻬِﻢْ ﻭَﺍﺧْﺘِﻼَﻓِﻬِﻢْ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﻧْﺒِﻴَﺎﺋِﻬِﻢْ: بنا بر سؤالات (بی جایشان) و اختلاف نمودنشان (در عمل) با پیامبرانشان.

ﻓَﺈِﺫَﺍ ﺃَﻣَﺮْﺗُﻜُﻢْ ﺑِﺸَﻲْﺀٍ : و چون شما را به چیزی دستور دادم.

ﻓَﺨُﺬُﻭﺍ ﻣِﻨْﻪُ : پس از آن بگیرید ، پس به آن عمل کنید.

ﻣَﺎ ﺍﺳْﺘَﻄَﻌْﺘُﻢْ : آنقدر که توان دارید، به هر اندازه که می توانید.

ﻭَﺇِﺫَﺍ ﻧَﻬَﻴْﺘُﻜُﻢْ ﻋَﻦْ ﺷَﻲْﺀٍ : و چون شما را از چیزی ممانعت نمودم ، و چون شما را از چیزی بازداشتم.

ﻓَﺎﻧْﺘَﻬُﻮﺍ : پس بازآیید، پس آن را ترک کنید ، پس به آن عمل نکنید.


ترجمه حدیث: ابوهریره رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: رهایم کنید نسبت به آنچه شما را رها کردم، همانا هلاک گشته کسانی که قبل از شما بودند؛ زیاد پرسیدن هایشان و اختلافشان با پیامبرانشان، لذا هرگاه شما را به چیزی دستور دادم تا به حدی که توان داشتید آن را بگیرید (و بدان عمل کنید) و چون شما را از چیزی ممانعت نمودم پس از آن باز آیید.


تحقیق و بررسی سند: در سند این حدیث جناب «اعمش» وجود دارد وی ابو محمّد سلیمان بن مهران اسدی کوفی رحمه الله می باشند، ایشان یک قاری ماهر ویک محدّث ثقه و مورد اعتمادی بوده اند، ولی در نقل روایت تدلیس می نمودند، و طبق اصول محدثین روایت فرد تدلیس گر وگرچه ثقه هم باشد زمانی که بصورت عنعنه روایت نماید بنا بر احتمال وجود تدلیس روایتش ضعیف محسوب می شود، و زمانی که بصورت حدثنا و سمعت و امثال این کلمات روایت کند مورد قبول است، و این زمانی است که راوی مدّلس ثقه باشد، ولی اگر راوی مدّلس ضعیف باشد و لو حدثنا بگوید، باز هم روایت ضعیف می گردد؛ مگر اینکه متابع و شاهد صحیحی داشته باشد که در این صورت صحیح می گردد.

 اعمش رحمه الله که از مدلسین اند، ایشان این روایت را بصورت عنعنه روایت نموده اند، لذا این حدیث از نظر سندی ضعیف است، ولی ناگفته نماند که این حدیث در صحیح بخاری حدیث شماره (7288) و صحیح مسلم حدیث شماره (1337) وبسیاری دیگر از کتب حدیثی با سندهای صحیح دیگری روایت شده است، لذا متن این حدیث صحیح است.

در سند این حدیث شخصی به کنیت ابوصالح وجود دارد، نام ایشان ذکوان سمّان زیّات مدنی رحمه الله است که یک راوی ثقه و مورد اعتماد می باشد.

 

مسائل و توضیحات متن حدیث : آنچه از این حدیث فهمیده و استنباط می شود امور ذیل است:

1- صحابه رضی الله عنهم از پرسیدن سؤالهای غیر ضروری، ممانعت شده اند.

2 - رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دوست نمی داشتند که از ایشان زیاد سوال شود، زیرا با زیاد سوال شدن مسائل سخت تر می شد، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دوست داشتند که هر آنچه سکوت می کنند رها نموده و در باره آن نپرسند و آن را بر منوال سابق رها کنند، بهمین خاطر فرمودند: «ذَرُونِی مَا تَرَکْتُکُمْ» یعنی: رهایم کنید نسبت به آنچه شما را رها کردم.

3 - خلاف دستورات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم عمل نمودن باعث هلاکت می گردد؛ همانگونه که امت های پیشین بنا برمخالفت نمودن با پیامبرانشان هلاک گشته اند، به همین سبب رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «فَإِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِسُؤَالِهِمْ وَاخْتِلَافِهِمْ عَلَى أَنْبِیَائِهِمْ» یعنی: همانا هلاک نموده کسانی که قبل از شما بودند؛ زیاد پرسیدنشان و اختلافشان با پیامبرانشان.

4- هرمسلمان باید به حد توانش به آنچه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم داده عمل نماید، و این مطلب از این جمله «فَإِذَا أَمَرْتُکُمْ بِشَیْءٍ فَخُذُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ» گرفته می شود، ولی ناگفته نماند که اجرای تمام اوامر و دستورات اسلام اعم از آنچه در قرآن و یا درسنّت آمده است به توان بستگی دارد، یعنی اگر فرد توان داشت بر او لازم است که به آن عمل کند، ولی اگر توان نداشت اسلام یا کاملا عمل به آن دستور را از او ساقط نموده است همانند کسی که فقیر است پرداخت زکات از او ساقط است ولی اگر فرد توانش را کامل از دست نداده بلکه ضعیف گشته آنجا اسلام در اجرای آن عمل تخفیف داده است بعنوان مثال اگر فرد توان ایستادن دارد باید نماز فرض را ایستاده بخواند، و اگر توان ایستادن ندارد باید نشسته بخواند و اگر توان نشستن را ندارد باید دراز کشیده بخواند.

در اینجا نیاز است که یک نکته بسیار مهم بیان شود و آن اینکه مراد از امری که در این حدیث و سایر احادیث می آید امر دینی است نه امر دنیوی، یعنی اطاعت از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در اموری دینی ضروری است و اما اطاعت از اموری دنیوی اختیاری است، زیرا خود رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به ما این دستور را داده اند، در این باره به این حدیث که در صحیح مسلم حدیث (2363) و برخ دیگر کتب حدیثی آمده توجه و دقت نمایید:

عَنْ عَائِشَةَ، وَ أَنَسٍ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَرَّ بِقَوْمٍ یُلَقِّحُونَ، فَقَالَ: «لَوْ لَمْ تَفْعَلُوا لَصَلُحَ» قَالَ: فَخَرَجَ شِیصًا، فَمَرَّ بِهِمْ فَقَالَ: «مَا لِنَخْلِکُمْ؟» قَالُوا: قُلْتَ کَذَا وَکَذَا، قَالَ: «أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِأَمْرِ دُنْیَاکُمْ».

ترجمه: عایشه و انس رضی الله عنهما روایت نمودند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم گذر نمودند بر افرادی که درختان خرمایشان را گرد افشانی می کردند، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: اگر این کار را نمی کردند باز هم شاید خوب می شد،(مردم دست از گرد افشانی برداشتند و آن سال) خرماها خشک و خراب شدند، (در زمان برداشت محصول، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) برآنها گذر نمود و گفت: مگر درختان خرمای شما را چه شده (که خرماهایشان بدینسان خشک و خراب گشته) است؟ آنها گفتند که شما چنین و چنان گفتید (که اگر گرد افشانی نشود هم خرماها خوب خواهد شد و ما امسال گرد افشانی نکردیم که چنین شده است)، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: شما نسبت به اموردنیایتان از من آگاه تر هستید.

 ودر صحیح ابن حبان حدیث (22) این گونه آمده است: عَنْ عَائِشَةَ وَ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سَمِعَ أَصْوَاتًا، فَقَالَ: «مَا هَذِهِ الْأَصْوَاتُ؟»، قَالُوا: النَّخْلُ یَأْبِرُونَهُ، فَقَالَ: «لَوْ لَمْ یَفْعَلُوا لَصَلُحَ ذَلِکَ»، فَأَمْسَکُوا، فَلَمْ یَأْبِرُوا عَامَّتَهُ، فَصَارَ شِیصًا، فَذُکِرَ ذَلِکَ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ:  «إِذَا کَانَ شَیْءٌ مِنْ أَمْرِ دُنْیَاکُمْ فَشَأْنُکُمْ، وَإِذَا کَانَ شَیْءٌ مِنْ أَمْرِ دِینِکُمْ فَإِلَیَّ».

ترجمه: عایشه و انس رضی الله عنهما روایت نمودند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آوزها و صداهای را شنیدند، گفتند: که این آوزها و صداها برای چیست؟ (صحابه رضی الله عنهم) فرمودند: (این صدهای افرادی اند که) درختان خرمایشان را گرد افشانی می کنند، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: اگر این کار را نمی کردند باز هم خوب می شد،(مردم) دست از گرد افشانی برداشتند و اکثرشان کرد افشانی ننمودند، (آن سال) خرماها خشک و خراب شدند،این جریان برای پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بیان شد، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: هرگاه جریانی از دنیایتان بود پس شما دانید کارتان و هرگاه جریانی از دینتان بود، (آن گاه حکم) آن به من است.

لذا آنچه از این حدیث واضح می گردد این است که آنچه در قرآن مجید در آیه (63) سوره نورآمده: {فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ}

یعنی: پس باید بترسند آنانی که از دستور رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مخالفت می ورزند، اینکه گرفتار فتنه گردند و یا اینکه گرفتار عذاب بسیار دردناک گردند.

و همچنین آنچه در آیه (36) سوره احزاب آمده: {وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یَعْصِ اللهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِینًا}

یعنی: نه برای مرد مسلمان این حق است و نه برای زن مسلمان اینکه آنگاه که الله و رسولش دستوری دهند اینکه برایشان اختیاری از کارشان باشد، و هرکس که نافرمانی الله و رسولش را می کند او قطعا بطور کاملا آشکارگمراه گشته است.

امری که در این دو آیه آمده مربوط به امور دینی است نه اموردنیوی، زیرا ما در امور دینی ملزم به اطاعت و پیروی از الله متعال و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم هستیم، ولی در امور دنیوی الله متعال و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم تا زمانی که خلاف امور شرعی نباشند ما را آزاد گذاشته اند.

5- بر هر مسلمان ضروری است که از آنچه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ما را ممانعت نموده باز آییم، چنانچه از این گفته رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فهمیده می شود: «وَإِذَا نَهَیْتُکُمْ عَنْ شَیْءٍ فَانْتَهُوا»، در این حدیث بحث اجرای اوامر مقید به توان و استطاعت شده ولی جریان نواهی مطلق آمده است، ولی این جریان نیز به توان بستگی دارد، یعنی اگر الله متعال و یا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ما را از کاری ممانعت نمودند ولی ما بنا برعلل و عذر شرعی توان ترک آن را نداشتیم در آن صورت اجرای آن عمل گناه محسوب نمی شود، بعنوان مثال الله متعال در قرآن و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ما را از شرک ممانعت نمودند ولی اگر کفار مسلمانی را مجبور به شرک نمودند و او زبانی شرک کرد و در دلش شرک نبود گناه کار نمی شود در همین باره الله متعال در سوره نحل آیه (106) فرموده اند: 

مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمَانِ وَلَکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ.

ترجمه: هرکس بعد از ایمان آوردنش دوباره به الله کفر ورزد، بجز آنی که مجبور گشته و در حالی که قلبش با ایمان مطمئن بوده، ولی (کافر واقعی) کسی (است) که سینه اش را برای کفر باز بدارد، پس براین نوع افراد خشمی از جانب الله است و برایشان عذاب بسیار بزرگی است.

البته ناگفته نماند که توان در نواهی فقط در زمان ضرورت و اجبار ضروری است ولی در حالات عادی چون نواهی اموری ترکی اند نیاز به توان نیستند، بهمین سبب در نواهی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم جریان توان و قدرت را مطرح نکردند.

6- برخی از آیات قرآن سبب نزول دارند، همان گونه که برخی از احادیث سبب ورود دارند این حدیث سنن ابن ماجه سبب ورود دارد، سبب ورود یعنی اینکه یک اتفاق افتاده باشد و یا سؤال از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم پرسیده شده باشد ورسول الله صلی الله علیه و اله وسلم در باره آن اتفاق و یا در پاسخ به آن سؤال آن حدیث را گفته باشند، این حدیث با سبب وردوش در حدیث (1337) صحیح مسلم این گونه آمده است:

عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: خَطَبَنَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: «أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ فَرَضَ اللهُ عَلَیْکُمُ الْحَجَّ، فَحُجُّوا»، فَقَالَ رَجُلٌ: أَکُلَّ عَامٍ یَا رَسُولَ اللهِ؟ فَسَکَتَ حَتَّى قَالَهَا ثَلَاثًا، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " لَوْ قُلْتُ: نَعَمْ لَوَجَبَتْ، وَلَمَا اسْتَطَعْتُمْ "، ثُمَّ قَالَ: «ذَرُونِی مَا تَرَکْتُکُمْ، فَإِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِکَثْرَةِ سُؤَالِهِمْ وَاخْتِلَافِهِمْ عَلَى أَنْبِیَائِهِمْ، فَإِذَا أَمَرْتُکُمْ بِشَیْءٍ فَأْتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ، وَإِذَا نَهَیْتُکُمْ عَنْ شَیْءٍ فَدَعُوهُ».

ترجمه: ابوهریره رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم برای ما سخنرانی نموده فرمودند: آها مردم، الله برشما حج را فرض نموده پس حج کنید، مردی گفت: آیا هر سال (حج کنیم) ای رسول الله؟ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) سکوت نموده (و جوابش را ندادند) تا اینکه (آن مرد) سه بار این جمله اش را تکرار نمودند، (آنگاه) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: اگر می گفتم: بله، (حج نمودن در هرسال برشما) واجب می گشت، و شما (انجام) آن را توان نداشتید، سپس (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: مرا رها کنید (و از من نپرسید) نسبت به آنچه من برای شما رها نمودم (و برایتان بیان نکردم)، زیرا کسانی که پیش از شما بودند بنا بر پرسش های زیادشان و اختلافشان با پیامبرانشان هلاک گشتند، (لذا) هرگاه شما را به چیزی دستور دادم پس از آن به هر اندازه که می توانید عمل کنید، و چون شما را از چیزی نهی نمودم پس آن را رها کنید.

 

و در پایان این حدیث باید گفت که همین حدیث را امام بخاری رحمه الله در صحیح بخاری حدیث (7288) با سند صحیح دیگری این گونه روایت نموده اند:

عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «دَعُونِی مَا تَرَکْتُکُمْ، إِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِسُؤَالِهِمْ وَاخْتِلاَفِهِمْ عَلَى أَنْبِیَائِهِمْ، فَإِذَا نَهَیْتُکُمْ عَنْ شَیْءٍ فَاجْتَنِبُوهُ، وَإِذَا أَمَرْتُکُمْ بِأَمْرٍ فَأْتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ».

ترجمه حدیث: ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: رهایم کنید نسبت به آنچه شما را رها کردم، همانا هلاک گشته کسانی که قبل از شما بودند؛ بنا بر(زیاد) پرسیدن هایشان و اختلافشان با پیامبرانشان، لذا هرگاه شما را از چیزی ممانعت نمودم پس از(عمل به آن؛ دوری و) پرهیز نمایید، و چون شما را به چیزی دستور دهم تا به حدی که توان داشتید به عمل نمایید.

شرح و تحقیق سنن ابن ماجه ..... درس چهارم

 

1 - (صحیح) حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا شَرِیکٌ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ أَبِی صَالِحٍ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَا أَمَرْتُکُمْ بِهِ فَخُذُوهُ، وَمَا نَهَیْتُکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا».

 

ترجمه حدیث: ابوهریره رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: به هر آنچه شما را دستور دادم؛ پس آن را بگیرید و از هر آنچه شما را ممانعت نمودم؛ پس از آن باز آیید.

 

تحقیق سند: سند این حدیث ضعیف است زیرا در آن دو علت وجود دارد:

علت اول: در سند این حدیث شریک بن عبدالله بن ابی شریک نخعی رحمه الله قاضی واسط و کوفه وجود دارد ایشان یک راوی صدوق اند ولی در نقل روایات بسیار دچاراشتباه می شده و از زمانی که برمنصب قضاوت نشته حافظه اش متغییرشده است ولی ایشان یک فرد بزرگوار وعبادت گذار بوده اند.

علت دوّم: در سند این حدیث ابو محمّد سلیمان بن مهران اسدی کوفی رحمه الله معروف به أعمش وجود دارد، اعمش از عَمش گرفته شده که در لغت به معنای اشک ریزی از چشم ضعیف است، چون این امام بزرگوار چشمانشان ضعیف بوده و اکثر اشک ریزی داشته ایشان را به لقب اعمش ملقّب نمودند، و به همین لقب در میان علماء و محدثین مشهور شدند، ایشان یک قاری ماهر ویک محدّث ثقه و مورد اعتمادی بوده اند، ولی در نقل روایت تدلیس می نمودند، و طبق اصول محدثین روایت فرد تدلیس گر وگرچه ثقه هم باشد زمانی که بصورت عنعنه روایت نماید بنا بر احتمال وجود تدلیس روایتش ضعیف محسوب می شود، و زمانی که بصورت حدثنا و سمعت و امثال این کلمات روایت کند مورد قبول است، و ایشان این روایت را بصورت عنعنه روایت نموده اند، ولی ناگفته نماند که این حدیث در صحیح بخاری و صحیح مسلم بسیاری دیگر از کتب حدیثی با سندهای صحیح دیگری با اندک تفاوتها و اضافه تر روایت شده است.

در سند این حدیث اعمش رحمه الله ازابوصالح رحمه الله روایت می کند، این ابوصالح همان ذکوان سمّان زیّات مدنی رحمه الله است و یک راوی ثقه و مورد اعتماد است.


صحابی حدیث: صحابی که این حدیث را روایت نمودند ابوهریره رضی الله عنه می باشند، وی از جمله صحابه های اند احادیث زیادی از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم روایت نموده اند، اسم ایشان در دوران جاهلیت عبدالشمس و کنیت ایشان ابوالأسود بوده ولی بعد از اسلام با نام عبدالرحمن و کنیت ابوهریره نام گذاری شدند، نام پدر ایشان صخر و نام مادر ایشان میمونه رضی الله عنها بوده که مشرف به اسلام شده است، وی از قبیله دوس و اهل یمن می باشند، در سال هفت هجری در زمان فتح خیبر به مدینه منوّره تشریف آورده و مسلمان شده اند، ابوهریره رضی الله عنه از صحابه های هستند که احادیث زیادی روایت نموده اند علما می گویند ایشان (5374) حدیث روایت نموده اند که از این مجموعه  (326) متفق علیه است یعنی در کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم هر دوروایت شده است و (93) حدیث تنها در صحیح بخاری و  (98) تنها درصحیح مسلم روایت شده و بقیه در سایر کتب حدیثی رواست شده است، ایشان در اواخر حکومت معاویه رضی الله عنه در سال (59) هجری قمری به سن (78) سالگی چشم از جهان بر بسته و به لقاء الله شتافتند رضی الله عنه.

توضیحات متن حدیث: سند این حدیث همان گونه که بیان شد ضعف دارد ولی متن این حدیث صحیح است، زیرا این متن با اندک تغییر واضافه تر از اینجا در صحیح بخاری و صحیح مسلم و برخ دیگر کتب حدیثی با سندهای غیر از این سند روایت شده است، از این حدیث چند چیز مهم فهمیده و استنباط می شود:

1 - اطاعت از دستورات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ضروری است.

2 - دستورات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم شامل دو بخش می شوند، بخش امرها و بخش نهی ها.

3 - در این حدیث هر دو بخش امر و نهی بطور مطلق آمده است، یعنی بصورت مطلق رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: به هر آنچه شما را دستور می دهم آن را بگیرید و از هر آنچه که شما را ممانعت می کنم از آن باز آیید، ولی در برخ دیگر احادیث همانند حدیث دوم سنن ابن ماجه بخش امر را مقیّد به توان نموده است، و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «إِذَا أَمَرْتُکُمْ بِشَیْءٍ فَخُذُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ» یعنی: هرگاه به شما دستور انجام کاری را دادم تا آنجایی که توان دارید آن را گرفته و به آن عمل نمایید.

شرح و تحقیق سنن ابن ماجه ..... درس سوم

بَابُ اتِّبَاعِ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ

بحث پیروی از سنّت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم


امام ابن ماجه رحمه الله چه زیبا کتابشان را با مقدمه ای شروع نمودند که در ابتدای آن سخن از پیروی از سنّت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به میان آورده اند، و با این طریق اهمیت سنّت را بیان نمودند زیرا بدون سنّت؛ دین معنی ندارد و این حدیث و سنّت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم است که قرآن مجید را تفسیر و دین را بطور کامل و واضح؛ بیان می نماید و بدون آن نه می شود قرآن کریم را فهمید و نه می شود به دین بصورت کامل عمل نمود، لذا هرکس می خواهد قرآن مجید را خوب فهمیده و به دین بصورت کامل عمل نماید؛ پس باید از احادیث و سنّت های رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم کاملا آگاه بوده و بدانها جامه عمل بپوشاند.

در این تیتر و عنوانی که امام ابن ماجه رحمه الله در اینجا ذکر نموده اند دو کلمه اساسی به کار رفته و نیاز به توضیح دارند، یک کلمه «اتِّبَاعِ» و دو کلمه «سُنَّةِ».

«اتِّبَاعِ» درلغت به معنای پیروی نمودن است، ولی در اصطلاح علماء کلمه «اتِّبَاعِ» را به دو معنی بکار می برند:

1 - اتباع به معنای «حرف غیر معصوم را با دلیل پیروی نمودن»، در این صورت اتباع در مقابل تقلید قرارمی گیرد زیرا تقلید یعنی «حرف غیر معصوم را بدون دلیل پذیرفتن»، در اسلام همه تشویق به اتباع شدند و از تقلید ممانعت شده اند، مگر بوقت ضرورت و قدرضرورت که اسلام برای عوامی که توان هیچ تحقیقی را ندارند؛ جواز تقلید داده است.

2 - اتباع به معنای پیروی نمودن از الله متعال و یا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم، که این برای هر فرد مسلمان ضروری است، و همه باید به حد توان ازدستورات الله متعال و سنّت های رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم پیروی کنند، امام ابن ماجه رحمه الله به همین معنای دومی کلمه اتباع را در اینجا بکار برده اند.

واما کلمه «سُنَّةِ» در لغت به معنای روش و طریقه می آید ولی در اصطلاح محدثین به «گفتار، کردار، تأییدات سکوتی، صفات اخلاقی و خلقتی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم» گفته می شود، ومحدثین آن را هم معنای حدیث می دانند، و مقصود امام ابن ماجه رحمه الله ازکلمه «سُنَّةِ» در اینجا همین معنای اصطلاحی مورد نظرمحدّثین می باشد به همین خاطر آن را مضاف به کلمه « رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ » نموده و گفته: «سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ»، لذا هدف امام از پیروی از سنّت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در اینجا پیروی ازتمام احادیث رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می باشد.

امام ابن ماجه رحمه الله کتابش را با «باب پیروی از سنّت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم» شروع نمودند،چون جریان پیروی از دستورها وسنّت های رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از اساسی ترین مسائل است، زیرا پیروی از پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم در حقیقت پیروی از الله متعال است، ایشان هیچ حرفی را از طرف خود نمی گفتند و هیچ کاری را از طرف خود انجام نمی دادند همه گفتار و کردارشان به دستور الله متعال بوده است در این باره چند آیه از قرآن مجید که در ذیل آورده می شود توجه نمایید:

وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى (3) إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى (4) سوره نجم

ترجمه: او از سر خواهشات سخن نمی گوید، نیست سخن او بجز وحی که بسوی او وحی می شود.

مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا (80) سوره نساء

ترجمه: آنی که از رسول الله پیروی می کند او از الله پیروی نموده است، و آنی که پشت می گرداند ما ترا محافظ و نگهبان بر آنان نفرستادیم.

قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (31) قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْکَافِرِینَ (32) سوره آل عمران

ترجمه: بگو اگر الله را دوست می دارید پس از من (پیامبر) پیروی کنید الله شما را دوست می دارد و گناهانتان را برایتان می آمرزد و الله بسیار آمرزنده و بی نهایت مهرورز است، بگو از الله و رسول پیروی نمایید و اگر پشت گردانید (این را بدانید که) قطعا الله کافران را دوست نمی دارد.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا (59) سوره نساء

ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردید از الله پیروی نمایید و از رسول الله پیروی نمایید و از صاحبان امرتان و اگر در چیزی با یکدیگر اختلاف نمودید پس آن را بسوی الله و رسول باز گردانید اگر به الله و روز قیامت ایمان می دارید این بهترین و دارای نیک ترین سرانجام است.

علاوه از این آیات ، آیات بسیار دیگری نیز در قرآن مجید وجود دارد که ما را به پیروی از دستورات و سنّت های رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دستور می دهد، همان گونه که در میان احادیث، احادیث بسیاری وجود دارد که به ما دستور اطاعت و پیروی از سنّت های رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می دهد، و از مخالفت با ایشان برحذر می دارد، که برخی از آن احادیث را امام ابن ماجه در این باب و برخ دیگر از ابواب مقدمه سنن خویش ذکر نموده است.

در اینجا لازم می دانم که قبل از شروع به خواندن احادیث چند نکته را ذکر نمایم:

1 - برای هرکسی که می خواهد حدیثی را در هرکتاب حدیثی با سند بخواند بهتر است که در ابتدای سند«به قال» گفته و بعد سند آن حدیث را بخواند، و معنای «به قال» در اصل این است «بهذا السند قال صاحب الکتاب حدثنا...» یعنی با این سندی که من می خواهم بخوانم صاحب این کتاب این حدیث را بیان نموده اند، زیرا اگر فرد «به قال» نگوید و مستقیم سراغ سند برود و بگوید « حَدَّثَنَا فلان عن فلان.....» این بیانگر یک شائبه دروغ می شود زیرا که حدیثی را که می خواند و در ابتداء سند آن می گوید «حَدَّثَنَا» یعنی برای ما حدیث بیان نموده، برای او که این حدیث بیان نشده بلکه برای صاحب کتاب این حدیث بیان شده و کلمه «حَدَّثَنَا» سخن صاحب کتاب است، لذا وقتی در ابتدای سند «به قال» بگوید این شائبه برطرف می شود، زیرا او گفته است که با این سندی که من می خوانم صاحب کتاب این حدیث را از فلانی .... روایت نموده است.

 

2 - در اصل هر حدیث از دو قسمت تشکیل می شود:

أ - سند. 

ب : متن.

سند به همان سلسله روایانی گویند که متن را روایت می کنند، و متن به کلامی گفته می شود که آن را سلسله راویان روایت نموده اند، بعنوان مثال در این حدیثی که امام ابن ماجه رحمه الله در سنن خویش آورده توجه نمایید:

 

حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا وَکِیعٌ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ أَبِی صَالِحٍ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ أَطَاعَنِی فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَى اللَّهَ».

«حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِیَةَ، وَوَکِیعٌ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ أَبِی صَالِحٍ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ»؛ سند است و «مَنْ أَطَاعَنِی فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَى اللَّهَ»؛ متن است.

 

3 - عموما صحت و ضعف احادیث به سندهای آنها بستگی دارد، یعنی اگر سند صحیح باشد متن صحیح، و اگر ضعیف باشد متن ضعیف می گردد؛ بجز در برخی از مواقع که بنا برعلل و یا شذوذی که در متن یافت می شوند، با وجود صحت سند متن آن حدیث ضعیف و مردود محسوب می شود، زیرا یا شاذ است و یا معلل و هر دو نوع از احادیث ضعیف و بی اعتبار محسوب می شوند، البته در اینجا ضروری است که گفته شود که تشخیص شذوذ و علل احادیث با وجود صحت اسانید کار محدثین متخصص است و هرکس هرکس نمی تواند چنین اظهار نظرهایی نماید و احادیثی که سندهای آنها صحیح اند را شاذ و یا معلّل معرفی کنند.

شرح و تحقیق سنن ابن ماجه ..... درس دوم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

 

کتاب سنن ابن ماجه دارای یک مقدمه و سی هفت کتاب است، و مجموعه احادیث سنن ابن ماجه (4341) حدیث می باشد، که از این مقدار (266) حدیث در مقدمه کتاب و الباقی در سایر کتب سنن ابن ماجه روایت شده اند.

امام ابن ماجه رحمه الله کتابشان را با این الفاظ شروع نموده اند:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَصَلَّى اللهُ وسَلَّمَ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَصَحبِهِ وَمُحِبِّیهِ.

ترجمه: به نام معبود به حق بسیار مهربان و نهایت مهروز(کتابم را شروع می کنم) (یا) الله بر سردارما محمّد و خاندان وی و یاران و دوستدارانش؛ رحمت و سلامتی عنایت فرما.

امام ابن ماجه رحمه الله بنا بر پیروی از قرآن مجید و بنا پیروی از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در نوشتن نامه هایشان، کتاب سنن خویش را با « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» شروع نمودند.

امام ابن ماجه رحمه الله بعد از «بِسْمِ اللَّهِ» چنین فرمودند: «وَصَلَّى اللهُ وسَلَّمَ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَصَحبِهِ وَمُحِبِّیهِ»، این کلمات اندکی نیاز به توضیح دارد، که بنده ان شاء الله تعالی و توفیق الهی به توضیح آنها می پردازم:

1- «وَصَلَّى اللهُ» این جمله از نظر لفظی جمله فعلیه و خبریه است ولی از نظرمعنی و مفهوم جمله انشائیه و امریه است، یعنی یا الله رحمت عنایت کن.

«صَلاة» اگر از جانب الله متعال باشد مراد رحمت است، و اگر از جانب فرشتگان باشد مراد دعا و استغفار است و اگر ازجانب ما انسان ها برای رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم گفته شود مراد درود است، برای بهتر واضح شدن این معانی به آیه (56) سوره احزاب توجه دهید، الله متعال می فرمایند: {إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا} یعنی : همانا الله رحمت و فرشتگان دعا و استغفار می کنند بر پیامبر (پس شما) ای کسانی که ایمان آورده اید بر ایشان درود فرستاده و خوب و کامل سلام نمایید.

2- «وسَلَّمَ» این جمله از نظر لفظی جمله فعلیه و خبریه است ولی از نظرمعنی و مفهوم جمله انشائیه و امریه است، یعنی (یا) الله (به رسول الله صلی الله علیه و سلم) سلامتی و برکت عنایت نما و ایشان را از مشکلات و آفات در امان و سالم بدار.

«سلام» در اصل نامی از نامهای الله متعال است، و معنای سلام این است که از خوبی ها و برکتها خالی نمانی و از مشکلات و آفات در امان وسالم بمانی.

امام ابن ماجه رحمه الله بنا بر دستور قرآن و عمل به آن؛در اینجا هم درود بر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرستاده و هم سلام نموده است، زیرا در قرآن مجید در سوره احزاب آیه (56) به ما دستور داده که باید هر دوی این کار در حق رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم انجام شود، آنجایی که فرموده: «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا» یعنی: ای کسانی که ایمان آورده اید برایشان (یعنی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) درود بفرستید و خوب و کامل سلام نمایید.

3- «عَلَى سَیِّدِنَا»، سَیِّد در اصل «سَوِید»، که هموزن کلمه کریم است؛ بوده است، کسره بر واو سنگین بوده از آن حذف شده و واو ساکن و یاء ساکن با هم جمع شده واو به یاء تبدیل گشته و یاء در یاء ادغام شده تا «سَیِّد» گشته است، علاوه از آنچه بیان شد علماء در باره اصل کلمه «سَیِّد» نظریات دیگری را نیزبیان نموده اند.

علماء بزرگوار می گویند: «سَیِّد» برسرپرست و بزرگ قوم، بر رهبر، فرد نیک و برتر، بر شخص بردبار، برشخص سخی، برمالک و بر شوهر اطلاق می شود.

امام ابن ماجه رحمه الله در اینجا کلمه «سَیِّدِ» را برای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بکار برده اند واین مجاز است و هیچ ایراد شرعی ندارد، ولی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم برای تواضع و اینکه پیروانش گرفتار افراط و غلو نشوند، دوست داشتند که این کلمه بگونه ای برایشان استفاده نکنند، که بوی غلو و افراط در تعریف بیاید، در این باره به حدیث صحیحی که انس بن مالک رضی الله عنه روایت نموده و درصحیح ابن حبان، حدیث (6240) آمده دقت نمایید:

عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، أَنَّ رَجُلًا قَالَ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: یَا خَیْرَنَا وَابْنَ خَیْرِنَا، وَیَا سَیِّدَنَا وَابْنَ سَیِّدِنَا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ قُولُوا بِقَوْلِکُمْ وَلَا یَسْتَفِزَّنَّکُمُ الشَّیْطَانُ، أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ».

ترجمه: انس بن مالک رضی الله عنه روایت نمودند که همانا مردی به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: ای بهترین ما و پسر بهترین ما و ای آقا و سردارما و پسر آقا و سردارما، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: آهای مردم گفتارتان را بگویید ولی شیطان شما را سبک سر و جاهل نگرداند، (که در باره من، گرفتار غلو و افراط گردی) من بنده الله و فرستاده و پیامبر او هستم.

همین روایت در مسند احمد، حدیث (12551) چنین روایت شده است:

عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، أَنَّ رَجُلًا قَالَ: یَا مُحَمَّدُ یَا سَیِّدَنَا وَابْنَ سَیِّدِنَا، وَخَیْرَنَا وَابْنَ خَیْرِنَا، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: یَا أَیُّهَا النَّاسُ عَلَیْکُمْ بِتَقْوَاکُمْ، لَا یَسْتَهْوِیَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ، أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ عَبْدُ اللهِ وَرَسُولُهُ، وَاللهِ مَا أُحِبُّ أَنْ تَرْفَعُونِی فَوْقَ مَنْزِلَتِی الَّتِی أَنْزَلَنِی اللهُ.

ترجمه: انس بن مالک رضی الله عنه روایت نمودند که مردی گفت ای محمّد ، ای آقا و سردارما و پسر آقا و سردارما، ای بهترین ما و پسر بهترین ما، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: آهای مردم تقوا و پرهیزگاری را لازم بگیرید، شیطان شما را (بر گفتار غیرمجاز) شجاع و بهادرنگرداند، من محمّد پسر عبدالله، بنده الله و فرستاده و پیامبر او هستم، سوگند به الله (متعال) دوست نمی دارم که مرا از جایگاهی که الله (متعال) به من داده بالاتر ببرید.

4- «مُحَمَّدٍ» نام رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم است، این نام از بهترین و مشهورترین نامهایشان می باشد، این نام اسم مفعول است و از«حُمّد» مضاعف می باشد به معنای ستایش و ستوده شده است، «محمّد» هم نام و هم صفت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می باشد، و این نام برای سایرین تنها نام است و صفت نیست، «محمّد و احمد» دو نام از نامهای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می باشد که در قرآن آمده است، علاوه از این دو نام، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نامهای دیگری نیز داشته اند:

عَنْ جُبَیْرِ بْنِ مُطْعِمٍ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: لِی خَمْسَةُ أَسْمَاءٍ: أَنَا مُحَمَّدٌ، وَأَحْمَدُ وَأَنَا المَاحِی الَّذِی یَمْحُو اللَّهُ بِی الکُفْرَ، وَأَنَا الحَاشِرُ الَّذِی یُحْشَرُ النَّاسُ عَلَى قَدَمِی، وَأَنَا العَاقِبُ. صحیح بخاری (3532).

ترجمه: جبیربن مطعم رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: من دارای پنج نام هستم: من محمّد و احمد هستم و من ماحی کسی که الله بوسیله او کفر را محو و نابود می کند؛ هستم، و من حاشرکسی که (در روز قیامت) مردم بر قدم من جمع می شوند، هستم و من عاقب هستم (کسی که بعد از او دیگر پیامبری نماید).

علاوه از این پنج نام، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دارای کنیت ابوالقاسم و القاب بسیار زیادی بوده اند که در قرآن و احادیث صحیح آمده است.

5- «وَآلِهِ» کلمه «آل» به پیروان و خاندان بکار برده می شود، «آل» در اصل «أهل» بوده که هاء به همزه تبدیل شده و سپس تسهیل گشته «آل» شده است، بهمین خاطر زمانی که بخواهیم تصغیر «آل» را بیان کنیم می گوئیم «أهیل»، چون به اصلش که «أهل» است برگشته و تصغیرش «أهیل» می آید، علاوه از این علماء نظریه دیگری نیز در باره اصل «آل» بیان نموده اند، در اصل کلمه «آل» در زبان عربی به خاندان اشراف بکار برده می شود، بهمین خاطر عربها «آل الحجّام» آل حجامتگر نمی گویند، اما اینکه در قرآن «آل فرعون» گفته چون او خودش را از اشراف می دانسته و بر این تصور و خیال بوده است، عموماً و اکثراً کلمه «آل» و «أهل» زمانی که به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نسبت شود؛ داری دو معنی است:

1- به معنای همسران

وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا (33) سوره احزاب

ترجمه: (شما زنان پیامبر) در خانه هایتان بمانید و همچون زمان جاهلیت نخستین (بدون حجاب، در میان مردم) ظاهر نگردید، و نماز را برپا دارید و زکات پرداخت کنید و از الله و رسولش پیروی کند فقط الله می خواهد پلیدی و بدی را از شما اهل بیت (و خاندان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم، دورنموده و) از بین ببرد و کاملا شما را پاک سازد.

2- به فرزندان و اقوام نزدیکی که صدقه برآنها حرام است ورسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آنها در زیر چادر قرار دادند، در این باره به حدیث صحیحی که در این باره ذکر می شود توجه نمایید:

1 - عَنْ حَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ: أُتِیَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِشَیْءٍ مِنْ تَمْرِ الصَّدَقَةِ، فَأَخَذْتُ تَمْرَةً فَأَلْقَیْتُهَا فِی فِی، فَأَخَذَهَا بِلُعَابِهَا حَتَّى أَعَادَهَا فِی التَّمْرِ، فَقِیلَ لَهُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا کَانَ عَلَیْکَ مِنْ هَذِهِ التَّمْرَةِ مِنْ هَذَا الصَّبِیِّ؟، فقَالَ: «إِنَّا آلَ مُحَمَّدٍ لَا یَحِلُّ لَنَا الصَّدَقَةُ». صحیح ابن حبان، حدیث (722)

ترجمه: حسن بن علی رضی الله عنهما فرمودند: از خرماهای صدقه به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آورده شد من (از میان آنها) خرمائی را برداشته و در دهانم گذاشتم (تا بخورم، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) آن را با آب دهانم گرفته بیرون آورده و در میان خرماها بازگرداندند، به ایشان گفته شد ای رسول الله چه مشکلی برایتان پیش می آمد اگر این خرما را این بچه می خورد؟ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: همانا برای ما خاندان محمّد صدقه حلال نمی باشد.

2- عَنْ عَبْد الْمُطَّلِبِ بْنَ رَبِیعَة َقَالَ َقَالَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ:«إِنَّ هَذِهِ الصَّدَقَاتِ إِنَّمَا هِیَ أَوْسَاخُ النَّاسِ، وَإِنَّهَا لَا تَحِلُّ لِمُحَمَّدٍ، وَلَا لِآلِ مُحَمَّدٍ». صحیح مسلم، حدیث (1072)

ترجمه: عبدالمطلب بن ربیعه رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: همانا این صدقات چرک های مردم اند، و این ها نه برای محمّد ونه برای خاندان محمّد حلال نیست.

3- عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبِی سَلَمَةَ، رَبِیبِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: نَزَلَتْ هَذِهِ الآیَةُ عَلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ {إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا} [الأحزاب: 33] فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَةَ، فَدَعَا النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَیْنًا فَجَلَّلَهُمْ بِکِسَاءٍ وَعَلِیٌّ خَلْفَ ظَهْرِهِ فَجَلَّلَهُ بِکِسَاءٍ ثُمَّ قَالَ: «اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِیرًا» قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: وَأَنَا مَعَهُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «أَنْتِ عَلَى مَکَانِکِ وَأَنْتِ إِلَى خَیْرٍ». (جامع ترمذی، حدیث (3787)

ترجمه: عمر بن ابی سلمه رضی الله عنه پیش زاده پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: این آیه {إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا} [الأحزاب: 33] در خانه ام سلمه (رضی الله عنها) بر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نازل گشت، پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم، فاطمه، حسن وحسین را فراخواند و آنها را با چادری پوشاند و علی (بن ابی طالب رضی الله عنه، نیز) پشت سر ایشان (ایستاده) بودند او را (نیز) با چادر پوشاندند، و سپس فرمودند: یا الله این ها اهل بیت من هستند پس از آنها پلیدی و بدی را دو نما و آنها را کاملا پاک گردان. ام سلمه (رضی الله عنها) فرمودند: و من نیز همراه آنها هستم ای رسول الله؟ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: تو بر جایت بمان و در حالی که تو بر (جایگاه) بهتر(از این چادر) هستی.

 

کلمه «آل» برای غیر «آل» پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم بکاربردن مجاز است.

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی أَوْفَى، قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا أَتَاهُ قَوْمٌ بِصَدَقَتِهِمْ، قَالَ: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى آلِ فُلاَنٍ»، فَأَتَاهُ أَبِی بِصَدَقَتِهِ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى آلِ أَبِی أَوْفَى». صحیح بخاری، حدیث (1497)

ترجمه: عبدالله بن ابی اوفی رضی الله عنه فرمودند: هرگاه افرادی صدقات و زکاتشان را به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می آوردند، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: یا الله برفلان خاندان رحمت عنایت کن؛ پدرم صدقه و زکاتش را (به نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) آورد، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: یا الله بر خاندان ابی اوفی رحمت عنایت کن.

6- «وَصَحبِهِ» صحب اسم جمع صاحب به معنای صحابی است، وصحابه به کسی گفته می شود که در او سه شرط یافت شود:

1 - در بیداری با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ملاقات نموده باشد، زیرا اگر فردی در خواب با پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم ملاقاتی داشته باشد او صحابه محسوب نمی شود، من در اینجا کلمه ملاقات بکار بردم و کلمه دیدار بکار نبردم و نگفتم صحابه آن است که با پیامبر دیداری داشته باشد، تا صحابه های کور را شامل شود زیرا آنها با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ملاقات داشته اند ولی چون کور بودند با چشم رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را مشاهده نکرده اند.

2 - به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ایمان واقعی آورده باشد، زیرا اگر کسی به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ایمان ظاهر داشته باشد، همانند منافقین به آنها صحابه گفته نمی شود.

3 - با ایمان از دنیا رفته باشد، زیرا اگر کسی با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ملاقات داشته وبه وی ایمان واقعی آورده ولی والیعاذ بالله بعدا از دین برگشته و بی ایمان از دنیا رفته همانند مرتدین ما به آنها صحابه نمی گوییم.

در اینجا سه نکته مهم لازم است که ذکر شود:

1 - اهل سنّت و جماعت به منافقین و مرتدین صحابه نمی گویند، لذا آیات قرآنی و احادیث نبوی صلی الله علیه و آله وسلم که در باره منافقین و یا مرتدین آمده را در باره صحابه رضی الله عنهم دانستن کاملا اشتباه است.

2- صحابه رضی الله عنهم معصوم نیستند، یعنی مرتکب گناهان صغیره و کبیره شده اند.

3 - صحابه رضی الله عنهم همه عادل اند، یعنی بطور عمدی در بیان احادیث و احکام دینی دروغ نگفته اند.

7- «وَمُحِبِّیهِ» یعنی دوستداران پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم، تمام مسلمانان دوستداران پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم اند؛ زیرا دوستی با رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم یکی از مهم ترین شعبه جات ایمانی است.

عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «فَوَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، لاَ یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتَّى أَکُونَ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ وَالِدِهِ وَوَلَدِهِ». صحیح بخاری، حدیث (14)

ترجمه: ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که رسول الله صلای الله علیه و آله وسلم فرمودند: سوگند به آنی که جانم در دست اوست، هیچ یک از شما مسلمان نمی گردد تا اینکه من بنزد او ازپدر و مادرش و فرزندش محبوب تر باشم.

عَنْ أَنَسٍ، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «لاَ یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ، حَتَّى أَکُونَ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ وَالِدِهِ وَوَلَدِهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ». صحیح بخاری، حدیث (15)

ترجمه: انس بن مالک رضی الله عنه فرمودند: پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: هیچ یک از شما مسلمان نمی گردد تا اینکه من بنزد او ازپدر و مادرش و فرزندش و تمام مردم محبوب تر باشم.

علامت و نشانی محبّت و دوستی با الله متعال و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در پیروی از این دو ذات بزرگوار است، الله متعال در سوره آل عمران آیه (31) می فرماید:

قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ .

ترجمه: بگو اگر الله را دوست می دارید از من پیامبر پیروری کنید در نتجه الله شما را دوست می دارد و برایتان گناهانتان را می آمرزد، و الله بسیار آمرزنده و بی نهایت مهرورزاست.

بنده ان شاء الله تعالی در شرح سنن ابن ماجه بعد از توضیحات تیتر و عنوان هرباب، به بیان سند و متن هر حدیث به عربی و ترجمه متن به فارسی آن خواهم پرداخت و سپس سند را بررسی نموده و نکات لازم و مرتبط به آن را بیان نموده و در آخر در باره متن و مسائل مرتبط و مستنبط ازآن را، توضیحات خواهم داد.

شرح و تحقیق سنن ابن ماجه درس اول

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

 

 

إِنَّ الْحَمْدَ لِلَّهِ، نَحْمَدُهُ وَنَسْتَعِینُهُ، مَنْ یَهْدِهِ اللهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ، وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَا هَادِیَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، أَمَّا بَعْدُ:

کتابی که قراراست ان شاء الله تعالی تدریس شود؛ کتاب سنن ابن ماجه است، ولی لازم می دانم که قبل از شروع به ترجمه و تدریس کتاب، بطور بسیارمختصر در باره دو چیز صحبت نمایم:

1- در باره امام ابن ماجه رحمه الله.

2 - در باره کتاب سنن ابن ماجه.

امام ابن ماجه رحمه الله، همان ابوعبدالله محمد بن یزید قزوینی معروف به ابن ماجه رحمه الله می باشند، ایشان در سال 209 هجری قمری در قزوین متولد شدند، و در روز دوشنبه هشتم رمضان در سال 273 هجری قمری به سن 64 سالگی وفات نمودند.

برخی از علماء می گویند ماجه لقب یزید پدر امام می باشد و این نظریه درست ترین نظریه در این باره می باشد و گرچه برخی گفته اند که ماجه اسم مادر امام است که این قول زیاد صحت ندارد و برخی نیز بر این باورند که ماجه لقب جدّ امام است که نیز اشتباه می باشد، نکته دیگر این که نوشتن (ة) در آخر «ماجه» غلط است و درست نوشتن «ه» است، پس «ماجة» اشتباه و «ماجه» درست است.

وامّا در باره کتاب سنن ابن ماجه باید چند نکته را توضیح دهم:

1 - سنن ابن ماجه یکی از کتب شش گانه معروف حدیثی و یکی از سنن چهارگانه مشهورحدیثی است.

2- کتاب ابن ماجه «سنن» است، و «سنن» به کتب حدیثی گویند که بر منوال کتب فقهی ترتیب داده شده باشند، اما اینکه برخی می گویند که در کتب سنن حدیثی فقط از احکام فقهی بحث می شود، و از عقائد و فضائل و مناقب در آنها بحث نمی شود، و در این نوع موضوعات در آنها احادیث آورده نمی شود، چندان صحت ندارد زیرا در سنن ابن ماجه در ابتدای کتاب، در(المقدمه) فضائل صحابه رضی الله عنهم و مسائل اعتقادی و ایمانی ذکر شده و بعد کتاب الطهارة ذکر شده است و در کتاب سنن نسائی «کِتَابُ الْإِیمَانِ وَشَرَائِعِهِ» وجود دارد که در آن مسائل ایمان و اعتقادی مطرح شده و در باره آنها احادیث ذکر شده است.

3 - معنای «سنن» چیست؟ «سنن» جمع سنّت است و سنّت در لغت به روش و طریقه گویند ولی در اصطلاح محدّثین سنّت به گفتار، کردار، تأییدات سکوتی، صفات اخلاقی و خِلقتی  رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم گفته می شود، در نزد محدّثین در حقیقت حدیث و سنّت مترداف المعنی اند.

4- سنن ابن ماجه، گرچه رتبه این کتاب در میان کتب شش گانه حدیثی و سنن اربعه آخراست، ولی از نظر آشنائی با راویان ضعیف و کذّاب و شناخت احادیث ضعیف و موضوع رتبه اوّل را داراست، لذا یک فرد با خواندن کتاب سنن ابن ماجه علاوه از آگاهی در باره عقائد و احکام دینی چند فایده حدیثی مهم دیگر نیزحاصل می کند:

1 - با بیشتر از سه هزارو پانصد حدیث صحیح و حسن آشنا می شود.

2 - حدودا با نزدیک به هزار حدیث ضعیف و موضوع آشنائی پیدا می کند .

3 - با بسیاری از راویان ضعیف و کذّاب آشنا می شود.

4 - با بسیاری ازراویان ثقه و مورد اعتماد آشنائی پیدا می کند.

امیدوارم که الله متعال به بنده این توفیق را عنایت کند تا بنحو احسن ترجمه ، شرح و تحقیق این کتاب حدیثی را به پایان رسانم و خدمتی در راستای سنّت نبوی صلی الله علیه و آله وسلم انجام داده باشم.

ترجمه جامع الترمذی ،حدیث 138 تا 141

بَابُ مَا جَاءَ فِی غَسْلِ دَمِ الحَیْضِ مِنَ الثَّوْبِ

بحث آنچه در باره شستن خون قاعدگی از لباس آمده است

 

138 - (صحیح) حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِی عُمَرَ قَالَ: حَدَّثَنَا سُفْیَانُ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ المُنْذِرِ، عَنْ أَسْمَاءَ ابْنَةِ أَبِی بَکْرٍ، أَنَّ امْرَأَةً سَأَلَتِ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنِ الثَّوْبِ یُصِیبُهُ الدَّمُ مِنَ الحَیْضَةِ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «حُتِّیهِ، ثُمَّ اقْرُصِیهِ بِالمَاءِ، ثُمَّ رُشِّیهِ، وَصَلِّی فِیهِ».

ترجمه: اسماء دختر ابوبکر (صدیق، رضی الله عنهما) فرمودند: که زنی از پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم در باره (حکم) لباسی که با خون قاعدگی آلوده می شود پرسید؟ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: آن خون را از لباس بکن، سپس آن (جای آلوده شده با خون) را با آب مالیده بشوی، و سپس بر(سایرلباس) آب بپاش و بعد در آن (لباس) نماز بخوان.


بَابُ مَا جَاءَ فِی کَمْ تَمْکُثُ النُّفَسَاءُ

بحث آنچه در باره این که زن زایوچند روزصبرکند (تا پاک شود) آمده است.


139 - (حسن صحیح) حَدَّثَنَا نَصْرُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ: حَدَّثَنَا شُجَاعُ بْنُ الوَلِیدِ أَبُو بَدْرٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الأَعْلَى، عَنْ أَبِی سَهْلٍ، عَنْ مُسَّةَ الأَزْدِیَّةِ، عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ، قَالَتْ: «کَانَتْ النُّفَسَاءُ تَجْلِسُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَرْبَعِینَ یَوْمًا، فَکُنَّا نَطْلِی وُجُوهَنَا بِالوَرْسِ مِنَ الکَلَفِ».

ترجمه: ام سلمه رضی الله عنها فرمودند: زنان زایو در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم تا چهل روز(از انجام نماز و روزه) می نشستند (وآنها را انجام نمی دادند)، و ما (زنان، در این دوران) چهرهای ما را با گل ورس بنا بر لکها چرب می کردیم.


بَابُ مَا جَاءَ فِی الرَّجُلِ یَطُوفُ عَلَى نِسَائِهِ بِغُسْلٍ وَاحِدٍ

بحث آنچه در باره مردی آمده که با یک غسل با زنانش جماع نموده آمده است.


140 - (صحیح) حَدَّثَنَا بُنْدَارٌ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ قَالَ: حَدَّثَنَا سُفْیَانُ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ أَنَسٍ، «أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ یَطُوفُ عَلَى نِسَائِهِ فِی غُسْلٍ وَاحِدٍ».

ترجمه: انس رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم با یک غسل با تمام خانمهایشان جماع می نمودند.


بَابُ مَا جَاءَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَعُودَ تَوَضَّأَ

بحث آنچه آمده که چون بخواهد دو باره جماع کند وضو بگیرد.


141 - (صحیح) حَدَّثَنَا هَنَّادٌ قَالَ: حَدَّثَنَا حَفْصُ بْنُ غِیَاثٍ، عَنْ عَاصِمٍ الأَحْوَلِ، عَنْ أَبِی المُتَوَکِّلِ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِذَا أَتَى أَحَدُکُمْ أَهْلَهُ، ثُمَّ أَرَادَ أَنْ یَعُودَ، فَلْیَتَوَضَّأْ بَیْنَهُمَا وُضُوءًا».

ترجمه: ابوسعید خدری رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: چون یکی از شما با خانمش جماع نمود، و سپس خواست دوباره جماع نماید، پس باید در میان دو(جماع) یک وضو بگیرد. 

ترجمه جامع الترمذی ،حدیث 136 و 137

بَابُ مَا جَاءَ فِی الکَفَّارَةِ فِی ذَلِکَ

بحث آنچه در باره کفّاره این جریان آمده است


136 - (با این الفاظ ضعیف ولی با الفاظ «دینارا ونصف دینار» صحیح است) حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ حُجْرٍ قَالَ: أَخْبَرَنَا شَرِیکٌ، عَنْ خُصَیْفٍ، عَنْ  مِقْسَمٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی الرَّجُلِ یَقَعُ عَلَى امْرَأَتِهِ وَهِیَ حَائِضٌ، قَالَ: «یَتَصَدَّقُ بِنِصْفِ دِینَارٍ».

ترجمه: ابن عباس رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در باره مردی که با زنش در حالی که عادت ماهیانه است جماع می کند فرموده: باید نیم سکه طلائی صدقه دهد.


137 - (ضعیف مرفوعی، و صحیح موقوفی است) حَدَّثَنَا الحُسَیْنُ بْنُ حُرَیْثٍ قَالَ: حَدَّثَنَا الفَضْلُ بْنُ مُوسَى، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ السُّکَّرِیِّ، عَنْ عَبْدِ الکَرِیمِ، عَنْ مِقْسَمٍ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِذَا کَانَ دَمًا أَحْمَرَ فَدِینَارٌ، وَإِذَا کَانَ دَمًا أَصْفَرَ فَنِصْفُ دِینَارٍ».

ترجمه: ابن عباس روایت نمودند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم (در باره فردی که با خنمش در حالی که عادت ماهیانه است جماع می کند) فرمودند: اگرخون سرخ بود پس یک سکه طلا صدقه دهد و اگر خون زرد بود پس نیم سکه طلا صدقه دهد.

ترجمه جامع الترمذی ،حدیث 132 تا 135

 

بَابُ مَا جَاءَ فِی مُبَاشَرَةِ الحَائِضِ

بحث آنچه در باره چسپاندن پوست با پوست زنی که عادت ماهیانه است آمده .


132 - (صحیح) حَدَّثَنَا بُنْدَارٌ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مَهْدِیٍّ، عَنْ سُفْیَانَ، عَنْ مِنْصُورٍ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ الأَسْوَدِ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا حِضْتُ یَأْمُرُنِی أَنْ أَتَّزِرَ، ثُمَّ یُبَاشِرُنِی».

ترجمه: عایشه رضی الله عنها فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بودند که چون من عادت ماهیانه می شدم به من دستور می دادند تا لنگی به بندم و سپس (بر بستر با من دراز کشیده و مرا در بغل می گرفت و) پوست بدنش را با پوست بدن من می چسپاند.


بَابُ مَا جَاءَ فِی مُؤَاکَلَةِ الحَائِضِ وَسُؤْرِهَا

بحث آنچه در باره غذا خوردن بازنی که عادت ماهیانه و (همچنین) پس خوراو آمده است.


133 - (صحیح) حَدَّثَنَا عَبَّاسٌ العَنْبَرِیُّ، وَمُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الأَعْلَى، قَالَا: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مَهْدِیٍّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُعَاوِیَةُ بْنُ صَالِحٍ، عَنْ العَلَاءِ بْنِ الحَارِثِ، عَنْ حَرَامِ بْنِ حَکِیمٍ، عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَعْدٍ، قَالَ: سَأَلْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنْ مُوَاکَلَةِ الحَائِضِ؟ فَقَالَ: «وَاکِلْهَا».

ترجمه: عبدالله بن سعید رضی الله عنه فرمودند: من از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در باره غذا خوردن با زنی که عادت ماهیانه است پرسیدم؟ ایشان فرمودند: (اشکالی ندارد) بهمراهش (غذا) بخور.


بَابُ مَا جَاءَ فِی الحَائِضِ تَتَنَاوَلُ الشَّیْءَ مِنَ المَسْجِدِ

بحث آنچه در باره زنی که عادت ماهیانه است آمده که او چیزی را از مسجد بر می دارد.


134 - (صحیح) حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبِیدَةُ بْنُ حُمَیْدٍ، عَنْ الأَعْمَشِ، عَنْ ثابِتِ بْنِ عُبَیْدٍ، عَنْ القَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ، قَالَ: قَالَتْ عَائِشَةُ: قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «نَاوِلِینِی الخُمْرَةَ مِنَ المَسْجِدِ»، قَالَتْ: قُلْتُ: إِنِّی حَائِضٌ، قَالَ: «إِنَّ حَیْضَتَکِ لَیْسَتْ فِی یَدِکِ».

ترجمه: عایشه رضی الله عنها فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به من گفتند: جانمازحصیری کوچک را از مسجد (بیاور) و به من بده، من گفتم: همانا من عادت ماهیانه هستم، ایشان فرمودند: قطعا قاعدگی تو در دستت نیست.


بَابُ مَا جَاءَ فِی کَرَاهِیَةِ إِتْیَانِ الحَائِضِ

بحث آنچه در باره حرام بودن جماع با زنی که عادت ماهیانه است آمده.


135 - (صحیح) حَدَّثَنَا بُنْدَارٌ قَالَ: حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ سَعِیدٍ، وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مَهْدِیٍّ، وَبَهْزُ بْنُ أَسَدٍ، قَالُوا: حَدَّثَنَا حَمَادُ بْنُ سَلَمَةِ، عَنْ حَکِیمٍ الأَثْرَمِ، عَنْ أَبِی تَمِیمَةَ الهُجَیْمِیِّ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَنْ أَتَى حَائِضًا، أَوِ امْرَأَةً فِی دُبُرِهَا، أَوْ کَاهِنًا، فَقَدْ کَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ».

ترجمه: ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: هرکسی که با زنی که عادت ماهیانه است جماع کند و یا اینکه با زن از راه عقب همبستری نماید و یا به نزد مدّعی غیب بیاید ، قطعا او به آنچه برمحمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) نازل گشته کفرورزیده است.

ترجمه جامع الترمذی ،حدیث 130 و 131

بَابُ مَا جَاءَ فِی الحَائِضِ أَنَّهَا لَا تَقْضِی الصَّلَاةَ

بحث آنچه در باره زنی آمده که عادت ماهیانه است و او نماز(های دوران قاعدگیش را بعد از پاکی) قضا نمی آورد.


130 - (صحیح) حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ قَالَ: حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ زَیدٍ، عَنْ أَیُّوبَ، عَنْ أَبِی قِلَابَةَ، عَنْ مُعَاذَةَ، أَنَّ امْرَأَةً سَأَلَتْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: أَتَقْضِی إِحْدَانَا صَلَاتَهَا أَیَّامَ مَحِیضِهَا؟ فَقَالَتْ: أَحَرُورِیَّةٌ أَنْتِ؟ «قَدْ کَانَتْ إِحْدَانَا تَحِیضُ فَلَا تُؤْمَرُ بِقَضَاءٍ».

ترجمه: معاذه رحمها الله روایت نموند که زنی از عایشه رضی الله عنها پرسید و گفت: آیا یکی از ما(خانمها) نمازدوران قاعدگیش را باید قضائی بیاورد؟ (عایشه رضی الله عنها) فرمودند: آیا توحرورائی هستی (و فکر سخت گیرانه خوارج را داری که چنین می پرسی)؟ یکی از ما (خانمها، در دوران رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) عادت ماهیانه می شد، سپس به او(از جانب رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) دستوربه قضاء (آوردن نمازهای دوران قاعدگی) داده نمی شد.


بَابُ مَا جَاءَ فِی الجُنُبِ وَالحَائِضِ أَنَّهُمَا لَا یَقْرَآنِ القُرْآنَ

بحث آنچه در باره فرد جنب وزنی که عادت ماهیانه است آمده که این دونباید قرآن بخوانند.


131 - (منکر) حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ حُجْرٍ، وَالحَسَنُ بْنُ عَرَفَةَ، قَالَا: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ عَیَّاشٍ، عَنْ مُوسَى بْنِ عُقْبَةَ، عَنْ نَافِعٍ، عَنْ ابْنِ عُمَرَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لَا تَقْرَأِ الحَائِضُ، وَلَا الجُنُبُ شَیْئًا مِنَ القُرْآنِ».

ترجمه: ابن عمر رضی الله عنه روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: نه زنی که عادت ماهیانه است حق دارد و نه فرد جنب که چیزی از قرآن را بخواند.

حکم گدائی چیست؟

پرسش: حکم گدائی چیست؟ و آیا این درست است که اگر کسی گدائی کند تا هفت نسل به مشکل بر می خورد؟


پاسخ: گدائی کار بسیار نامناسبی است و اگر فرد نیاز مبرم ندارد گدائی برایش حرام است، در این باره به دو حدیث صحیح که در ذیل آورده می شود دقت نمایید:


1 - عَنْ عَبْد اللَّهِ بْن عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَا یَزَالُ الرَّجُلُ یَسْأَلُ النَّاسَ، حَتَّى یَأْتِیَ یَوْمَ القِیَامَةِ لَیْسَ فِی وَجْهِهِ مُزْعَةُ لَحْمٍ». (صحیح بخاری، حدیث: 1474)

ترجمه: عبدالله بن عمرو رضی الله عنه فرمودند: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: فرد بطور مستمر و همیشه گدائی می کند تا اینکه روز قیامت در حالی می آید که بر چهره اش تکه گوشتی نیست.


2 - عَنْ قَبِیصَةَ بْنِ مُخَارِقٍ الْهِلَالِیِّ، قَالَ: تَحَمَّلْتُ حَمَالَةً، فَأَتَیْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَسْأَلُهُ فِیهَا، فَقَالَ: أَقِمْ حَتَّى تَأْتِیَنَا الصَّدَقَةُ، فَنَأْمُرَ لَکَ بِهَا، قَالَ: ثُمَّ قَالَ: یَا قَبِیصَةُ إِنَّ الْمَسْأَلَةَ لَا تَحِلُّ إِلَّا لِأَحَدِ ثَلَاثَةٍ رَجُلٍ، تَحَمَّلَ حَمَالَةً، فَحَلَّتْ لَهُ الْمَسْأَلَةُ حَتَّى یُصِیبَهَا، ثُمَّ یُمْسِکُ، وَرَجُلٌ أَصَابَتْهُ جَائِحَةٌ اجْتَاحَتْ مَالَهُ، فَحَلَّتْ لَهُ الْمَسْأَلَةُ حَتَّى یُصِیبَ قِوَامًا مِنْ عَیْشٍ وَرَجُلٌ أَصَابَتْهُ فَاقَةٌ حَتَّى یَقُومَ ثَلَاثَةٌ مِنْ ذَوِی الْحِجَا مِنْ قَوْمِهِ: لَقَدْ أَصَابَتْ فُلَانًا فَاقَةٌ، فَحَلَّتْ لَهُ الْمَسْأَلَةُ حَتَّى یُصِیبَ قِوَامًا مِنْ عَیْشٍ فَمَا سِوَاهُنَّ مِنَ الْمَسْأَلَةِ یَا قَبِیصَةُ سُحْتًا یَأْکُلُهَا صَاحِبُهَا سُحْتًا . (صحیح مسلم، حدیث:(1044)

ترجمه: قبیصه بن مخارق هلالی رضی الله عنه فرمودند: من برای صلح در میان افراد؛ پرداخت پول و قرضی را بعهده گرفتم، (ولی نداشتم که آن را پرداخت کنم لذا) به نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آمدم و از ایشان درخواست کردم تا در این باره مرا کمک مالی کنند، (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: (نزد ما) بمان تا (اموال) صدقه به نزد ما بیاید، (آنگاه) ما دستور می دهیم تا از آن بتو بدهند،(و تو این قرضی را که بعهده گرفتی پرداخت نمائی) و سپس (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: ای قبیصه همانا گدائی و مال خواستن از دیگران حلال نیست بجز برای یکی از این سه نفر: 1 - مردی که برای اصلاح در میان مردم پرداخت قرض و پولی را بعهده گرفته باشد، برای او حلال است که از مردم گدائی کند و پول بخواهد تا آن قرض را پرداخت نماید و سپس بس کند و از گدائی دست بکشد، 2 - فردی که عافت دامنگیرامولش شده و همه آنها را نابود نموده است، برای او نیز گدائی و مال خواستن از دیگران حلال است تا اینکه زندگیش برپا و استوارگردد، 3 - و فردی که گرفتار فقر و تنگدستی شده و سه فرد عاقل از قومش گواهی می دهند که او گرفتار فقر و تنگدستی شده است، برای این فرد نیز گدائی و پول خواستن از دیگران حلال است تا اینکه زندگیش روبراه و برجا شود، بغیر از این سه نفر ای قبیصه گدائی حرام است و آنکسی که گدائی می کند حرام می خورد.

و اما اینکه برخی می گویند: گدائی فرد تا هفت پشتش در نسلش تأثیر بد می گذارد، دلیل و مدرک شرعی ندارد، بلکه یک گفتار عامیانه و بی دلیل و بی اعتبار است.

روایت هایی در مورد لقمان علیه السلام آمده صحت و ضعف آنها را بررسی نمایید؟

پرسش: روایت هایی در مورد لقمان علیه السلام آمده صحت و ضعف آنها را بررسی نمایید؟


پاسخ : در قرآن مجید سوره ای به نام «لقمان» وجود دارد، و الله متعال در آیه (12) این سوره در باره لقمان علیه السلام چنین فرموده اند:

وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَمَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ.

ترجمه: ما به لقمان حکمت و دانش داده ایم (و به گفته ایم) شکر الله را بجا آور (زیرا) هرکس شکر نماید او به نفع خودش شکر نموده است، و هرکس ناشکری کند همانا الله کاملا بی نیاز و بی نهایت ستوده است.


در میان علماء در باره پیامبر بودن و یا نبودن، لقمان علیه السلام اختلاف نظراست، ولی نظریه اکثر علماء بر این است که ایشان پیامبر نبوده بلکه یک فرد عبادتگذاری بودند که الله متعال به او حکمت ودانش فراوان عنایت نموده است که برخی از نصیحت هایش برای فرزندش را ؛ قرآن در سوره لقمان از او نقل نموده است، در برخی از کتب حدیثی برخی از صحابه رضی الله عنهم و تابعین رحمهم الله اقوالی را ازلقمان علیه السلام نقل نموده اند ولی از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در باره لقمان حکیم علیه السلام آن چنان اقوال و گفتاری نقل نشده است.