۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

۩۩۩ قـــرآن و سنّت زنــــده بــــاد ۩۩۩

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (20) (سوره انفال)

کدام یک بهتر ایت: کوتاه کردن یا تراشیدن سبیل

پرسش:       آیا تراشیدن سبیل بهتر است یا کوتاه کردن آن و چرا که برخی تراشدن را مستحب می دانند؟

 

پاسخ:   آنچه از احادیث صحیح به اثبات رسیده، این است ، سبیل کوتاه شود و هرکس سبیلش را اصلا کوتاه نکند از ما نیست، و در برخی از روایات آمده که در قیچی و کوتاه نمودن سبیلهایتان مبالغه کنید، ولی (حلق) یعنی تراشیدن در هیچ حدیث صحیحی به اثبات نرسیده است، لذا بهتر است که سبیل کوتاه شود و تراشیده نشود، در این باره به چهار حدیث صحیحی که در ذیل ذکر می شود توجه نمایید:

 

1- عن  زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ  قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ : مَنْ لَمْ یَأْخُذْ شَارِبَهُ فَلَیْسَ مِنَّا .  

 

ترجمه: زید بن ارقم رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمودند: هرکس سبیلش را نگیرد (و کوتاه) نکند از ما نیست.

 

سنن الترمذی ( 13 ،2761 )  و سنن النسائی ( 5047 )

 

2- عن أَبِی هُرَیْرَةَ ، قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ : قُصُّوا الشَّوَارِبَ، وَأَعْفُوا اللِّحَى .

 

ترجمه: ابوهریره رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: سبیل ها را چیده و قیچی کنید، و ریش ها را کاملا رها کنید.

 

صحیح البخاری ( 5889)  و صحیح مسلم ( 257, 260 )

 

 

3- عن ابْنِ عُمَرَ ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ : أَحْفُوا الشَّوَارِبَ، وَأَعْفُوا اللِّحَى .

 

ترجمه: ابن عمر رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: سبیل ها را از ته و خوب کوتاه کنید و ریش ها را کاملا رها کنید.

 

صحیح البخاری ( 5888, 5890) و صحیح مسلم ( 259 )

 

4- عن ابْنِ عُمَرَ  رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ : انْهَکُوا  الشَّوَارِبَ، وَأَعْفُوا اللِّحَى .

 

ترجمه: ابن عمر رضی الله عنهما فرمودند: رسول الله صلی‌الله‌علیه ‌وآله‌ وسلم فرمودند: در چیدن و قیچی نمودن سبیل ها مبالغه کنید و ریش ها را کاملا رها کنید.

 

صحیح البخاری ( 5893 ،5888) و صحیح مسلم ( 259 )

نماز حاجت از دیدگاه قرآن و سنت

پرسش :    آیا نمازی بنام نمازحاجت وجوددارد که فرد در زمان مشکلات، بر رفع و دور شدن مشکلات آن را بخواند، و سپس دعا کند؟

 

پاسخ: آری در قرآن و سنت آمده که فرد زمان سختی ها و مشکلات با خواندن چند رکعت نماز(دو و یا بیشتر)،  و دعا نمودن، از الله متعال بخواهد که مشکلات و سختی ها او را حل کند، در این باره دو آیه و دو حدیث حسن، توجه نمایید:

 

وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ (45) سوره بقره

 

ترجمه: از (الله) با صبر نمودن و نماز خواندن یاری جوئید؛ و این کار، جز برای خاشعان، گران است.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (153) سوره بقره

 

ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از (الله متعال) با صبر نمودن و نماز خواندن ، کمک بگیرید! (زیرا) الله با صابران است.

 

 عَنْ  حُذَیْفَةَ  قَالَ :  کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا  حَزَبَهُ  أَمْرٌ صَلَّى

 

ترجمه: حذیفه رضی الله عنه فرمودند:  هرگاه گرفتار کار مشکل و جریان سختی می شدند، نماز می خواندند.

 

سنن ابی داود ( 1319 ) ومسند احمد ( 23299 )

 

عَنْ  أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ  قَالَ :  کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا کَرَبَهُ أَمْرٌ، قَالَ : یَا حَیُّ یَا  قَیُّومُ ، بِرَحْمَتِکَ أَسْتَغِیثُ

 

ترجمه: انس بن مالک رضی الله عنه فرمودند: هرگاه مشکلی و سختی دامنگیر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می شد، این دعا را می خواندند « یَا حَیُّ یَا  قَیُّومُ ، بِرَحْمَتِکَ أَسْتَغِیثُ » یعنی: ای ذات همیشه زنده و قیوم و سرپرست همه، از رحمت تو در زمان مشکلات، کمک و فریاد رسی می جویم.

 

جامع ترمذی ( 3524 )

این اثر و این حدیث تعارض ندارند

پرسش: آیا این اثر صحابه :

 

عَنْ أَبِی بُرْدَةَ ،  أَتَیْتُ الْمَدِینَةَ فَلَقِیتُ  عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَلَامٍ  رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَقَالَ : أَلَا تَجِیءُ فَأُطْعِمَکَ سَوِیقًا، وَتَمْرًا، وَتَدْخُلَ فِی بَیْتٍ. ثُمَّ قَالَ : إِنَّکَ بِأَرْضٍ الرِّبَا بِهَا فَاشٍ ؛ إِذَا کَانَ لَکَ عَلَى رَجُلٍ حَقٌّ فَأَهْدَى إِلَیْکَ حِمْلَ تِبْنٍ، أَوْ حِمْلَ شَعِیرٍ، أَوْ حِمْلَ  قَتٍّ  فَلَا تَأْخُذْهُ فَإِنَّهُ رِبًا.

 

ترجمه: ابو برده رحمه الله فرمودند: من به مدینه آمده و با عبدالله بن سلام رضی الله عنه ملاقات نمودم، آیا به خانه (ما) نمی آیی تا به قاووت نوشانده و خرما بخورانم، سپس گفت: همانا تو در سر زمینی هستی که در آن ربا منتشر است؛ لذا اگر تو به فردی قرضی داده بودی و او به تو باری از کاه و یا بار جو و یا باری علف هدیه کرد تو آن را نگیر، زیرا این سود و رباست.

 

صحیح البخاری ( 3814 ، 7342)

 

با این حدیث مرفوع که جابر بن عبدالله رضی الله عنه روایت نمودند، و در صحیح بخاری آمده است، در تعارض نیست:

 

عَنْ  جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ ، قَالَ :  أَتَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَهُوَ فِی الْمَسْجِدِ، فَقَالَ : " صَلِّ رَکْعَتَیْنِ ". وَکَانَ لِی عَلَیْهِ دَیْنٌ فَقَضَانِی وَزَادَنِی.

ترجمه: جابر بن عبد الله رضی الله عنه فرمودند: من به نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه ‌وآله‌ وسلم آمدم و در حالی که ایشان در مسجد بودند، به من گفتند: دو رکعت نماز بخوان، و من از ایشان طلبی داشتم آن را داده و اضافه تر هم به من دادند.

 

صحیح البخاری ( 443 ، 2097 )  و صحیح مسلم ( 715 )

 

 پاسخ: خیر، این دو روایت با هم تضاد نیستند، زیرا روایت اولی که همان روایت عبدالله بن سلام رضی الله عنه باشد، بخاطر این هدیه داده شده تا طلبکار قرضش را دیرتر بگیرد و این یک نوع سود و ربا دادن در قبال دیر پرداخت نمودن قرض است، که سود و حرام است، ولی آنچه در روایت جابر بن عبدالله رضی الله عنه آمده است، احسانی از طرف بدهکار است ، که بعد از پرداخت قرض بدون شرط قبلی چیزی اضافه تر و بیشتر می دهد، که این صحیح و حتی بهتر است، در این باره به این روایت دقت نمایید:

 

عَنْ  أَبِی هُرَیْرَةَ  رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ :  کَانَ لِرَجُلٍ عَلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سِنٌّ مِنَ الْإِبِلِ، فَجَاءَهُ یَتَقَاضَاهُ، فَقَالَ : أَعْطُوهُ . فَطَلَبُوا سِنَّهُ، فَلَمْ یَجِدُوا لَهُ إِلَّا سِنًّا فَوْقَهَا، فَقَالَ : أَعْطُوهُ . فَقَالَ : أَوْفَیْتَنِی، أَوْفَى اللَّهُ بِکَ. قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ : إِنَّ خِیَارَکُمْ أَحْسَنُکُمْ قَضَاءً .

ترجمه: ابوهریره رضی الله عنه فرمودند: مردی از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم یک نوع شتری که دارای عمر خاصی بود طلب داشتند (که قبلا به ایشان قرض داده بودند)  او به نزد رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آمد، تا قرضش را بگیرد، (پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم، به صحابه) فرمودند: شتری هم سن و سال شترش را به او بدهید، صحابه تلاش نمودند، ولی شتری نیافتند مگر بهتر و بزرگ تر از شترش، (پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: همان شتر (بهتر) را به او بدهید، آن فرد گفت: قرضم را کامل تر دادی، الله به شما کامل تری بدهد، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: همانا بهترین شما کسی است که قرضش را بهتر پرداخت کند.

 

صحیح البخاری ( 2305 ، 2306 )  و صحیح مسلم ( 1601 )

اگر فردی حساب بانکی اش به نیّت جایزه نباشد، حکمش چیست؟

پرسش:   اگر فردی حساب بانکی اش به نیّت جایزه نباشد و بانک هم شرط باقی ماندن پول در حساب را نگذارد و با این وجود بانک جایزه داد، حکمش چیست؟

 

پاسخ: اگر نوع حساب از حسابهایی است که جایزه می دهند، مانند قرض الحسنه پس چه به نیت جایزه بگذارد و چه نگذار فرقی ندارد، جایزه در مقابل آن پس انداز داده شده است. این حرام است، بطور کلی پولهایی که در بانک ها گذاشته می شوند  از سه حالت بیرون نیستند:

 

1- بصورت قرضی به بانک داده می شود،در این صورت جایزه، هدیه و سود و ربا گرفتن حرام است، در این باره به این اثر توجه نمایید:

 

عَنْ أَبِی بُرْدَةَ ،  أَتَیْتُ الْمَدِینَةَ فَلَقِیتُ  عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَلَامٍ  رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَقَالَ : أَلَا تَجِیءُ فَأُطْعِمَکَ سَوِیقًا، وَتَمْرًا، وَتَدْخُلَ فِی بَیْتٍ. ثُمَّ قَالَ : إِنَّکَ بِأَرْضٍ الرِّبَا بِهَا فَاشٍ ؛ إِذَا کَانَ لَکَ عَلَى رَجُلٍ حَقٌّ فَأَهْدَى إِلَیْکَ حِمْلَ تِبْنٍ، أَوْ حِمْلَ شَعِیرٍ، أَوْ حِمْلَ  قَتٍّ  فَلَا تَأْخُذْهُ فَإِنَّهُ رِبًا.

 

ترجمه: ابو برده رحمه الله فرمودند: من به مدینه آمده و با عبدالله بن سلام رضی الله عنه ملاقات نمودم، آیا به خانه (ما) نمی آیی تا به قاووت نوشانده و خرما بخورانم، سپس گفت: همانا تو در سر زمینی هستی که در آن ربا منتشر است؛ لذا اگر تو به فردی قرضی داده بودی و او به تو باری از کاه و یا بار جو و یا باری علف هدیه کرد تو آن را نگیر، زیرا این سود و رباست.

 

صحیح البخاری ( 3814 ، 7342 )

 

نکته دیگر این که در اینجا یک قاعده و قانون کلی است که از آثار صحابه همانند ابی بن کعب، و عبدالله بن مسعود و عبدالله بن عباس رضی الله عنهم، و آن قانون این است« ﻛﻞ ﻗﺮﺽ ﺟﺮ ﻣﻨﻔﻌﺔ ﻓﻬﻮ ﺭﺑﺎ » یعنی هر قرض و وامی که به قرض دهنده نفعی اضافه تر از قرضش بکشد و بیاورد آن سود و رباست.

 

2- سپرده گذار پولش را بعنوان امانت در نزد بانک می گذارد، در این صورت در حقیقت بانک باید در قبال حفظ اموال سپرده گذران از آنها حق الزحمه بگیرد، نه اینکه به آنها جایزه بدهد، و در حقیقت هیچ بانکی و یا حتی هیچ شخصی این کار را نمی کند، که هم اموال مردم را بعنوان امانت گرفته و نگه داری کند و هم به صاحبشان این امانت ها جایزه بدهد، و در حالی که شرعا استفاده از امانت جایز نیست، و باید همانگونه که هست نگه داری شده از آن سوء استفاده نشود.

 

3- بانک پول افراد را بعنوان شرکات در کارها می گیرد، در این صورت باید بانک و افراد در نفع و ضرر شریک باشند، و سود باید واقعی باشد، نه غیر واقعی، و جایزه ای به برخی از شرکاء دادن و دیگر شرکاء را محروم نمودن ، حرام است، زیرا این جایزه از اموال همه بوده، که به برخی تعلق گرفته است.

درمورد توسل توضیحات کامل می خواستم که مدلل به قرآن و حدیث باشد

پرسش: درمورد توسل توضیحات کامل می خواستم که مدلل به  قرآن و حدیث باشد؟

 

پاسخ: آری توسل در شریعت مجاز است ، در این باره الله متعال می فرماید:

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (35) سوره مائده

 

ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از الله بترسید! و وسیله‌ای برای تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!

 

أُولَٰئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَیَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُورًا (57)سوره اسراء

 

ترجمه: کسانی را که آنان می‌خوانند، خودشان وسیله‌ای (برای تقرب) به پروردگارشان می‌جویند، وسیله‌ای هر چه نزدیکتر؛ و به رحمت او امیدوارند؛ و از عذاب او می‌ترسند؛ چرا که عذاب پروردگارت، همواره در خور پرهیز و وحشت است!

وآنچه از قرآن مجید و احادیث صحیح نبوی صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فهمیده می شود این است که سه نوع توسل مجاز داریم، که از قرار زیر می باشند:

 

1- توسل به اسماء و صفات الله متعال، این که فرد مثلا بگوید ای غفور و ای رحیم مرا بیامرز، و ای صمد و ای غنی مرا از مردم بی نیاز گردان، الله متعال در این باره می فرمایند:

 

وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمَائِهِ سَیُجْزَوْنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (180) سوره اعراف

 

ترجمه: و الله، دارای نیک ترین نامها است؛ الله را به آن (نامها) بخوانید! و کسانی را که در نامهای الله تحریف ایجاد می‌کنند (و بر غیر او می‌نهند)، رها سازید! آنها بزودی جزای اعمالی را که انجام می‌دادند، می‌بینند!

 

2- توسل به دعا های افراد صالح و نیک زنده، این که فردی به نزد فرد صالح و نیکی رفته و از او بخواهد که برایش دعا کند، در این باره به متوسل شدن صحابه رضی الله عنهم در طلب باران، به دعای رسول الله صلی‌الله‌علیه ‌وآله ‌وسلم،  و متوسل شدن عمر بن خطاب رضی الله عنه به دعای عموی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم، عباس بن ابی طالب رضی الله عنه که در صحیح بخاری آمده است توجه نمایید:

 

عَنْ  أَنَسٍ  رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ،  أَنَّ  عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ  کَانَ إِذَا قَحَطُوا اسْتَسْقَى بِالْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَقَالَ : اللَّهُمَّ إِنَّا کُنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّنَا صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَتَسْقِینَا، وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِعَمِّ نَبِیِّنَا، فَاسْقِنَا. قَالَ : فَیُسْقَوْنَ.   

 

ترجمه: انس بن مالک رضی الله عنه روایت نمودند که (عادت) عمر بن خطاب رضی الله عنه برای این بود، که هرگاه مردم گرفتار قحط سالی می شدند و می خواستند دعای باران کنند از عباس بن عبد المطلب درخواست دعای باران می کردند و می گفت: یا الله همانا ما (در زمان زنده بودن رسول الله صلی‌الله‌علیه‌ وآله ‌وسلم) به پیامبر (محمد) صلی الله علیه و آله وسلم متوسل می شدیم (و از ایشان می خواستیم تا برای ما دعای باران کنند) و تو به ما آب و باران می دادی، ولی حالا (که پیامبر ما وفات نموده اند) به عموی پیامبر ما (عباس) متوسل می شویم (تا برای ما دعای باران کنند و ایشان دعا می کردند،آن وقت ، از فضل و کرم الهی ) باران داده می شدند.  صحیح البخاری ( 1010، 3710 )

 

3- توسل به اعمال صالحه و نیکی که خود فرد انجام داده است

 

الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ (16) سوره آل عمران

 

ترجمه: همان کسانی که می‌گویند: «پروردگارا! ما ایمان آورده‌ایم؛ پس گناهان ما را بیامرز، و ما را از عذابِ آتش، (دور) نگاهدار!»

 

و دلیل دیگر بر توسل به اعمال صالحه و نیک حدیث صحیحی است که در صحیح بخاری و برخ دیگر از کتب حدیثی آمده که سه نفر مسافر در غاری گیر نمودند و درب غار با سنگی بسته شده بود، هر یک به عملی از اعمال نیکی که انجام داده بودند، متوسل شده و گفتند که یا الله متعال اگر آن عمل را برای رضای تو انجام داده ام ما را از این گرفتار نجات ده، که در آخر الله متعال آنها را از این گرفتاری نجات می دهد

این حقیقت دارد که جن وارد بدن انسان می شود؟

پرسش : آیا این حقیقت دارد که جن وارد بدن انسان می شود؟

 

پاسخ: بله، این حقیقت دارد، که جن وارد بدن از انسان می شود، برای فهمیدن دلایل این مطلب به یک آیه و چند حدیثی که در این باره ذکر می شود، توجه نمایید:

الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىٰ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (275) سوره بقره

 

ترجمه: کسانی که سود و ربا می‌خورند، (در قیامت از قبر هایشان ) برنمی‌خیزند مگر مانند کسی که بر اثر تماسّ شیطان، دیوانه شده (و نمی‌تواند تعادل خود را حفظ کند). این، به خاطر آن است که گفتند: داد و ستد هم مانند سود و ربا است (و تفاوتی میان این دو نیست) در حالی که الله داد و ستد و معاملات را حلال قرار داده، و سود و ربا را حرام گردانده است! (زیرا درمیان این دو، فرق بسیار است.) و اگر کسی اندرز الهی به او رسید، و (از رباخواری) خودداری کرد، سودهایی که در سابق (و قبل از نزول حکم تحریم‌ ربا) به دست آورده، مال اوست؛ (و این حکم، گذشته را شامل نمی‌گردد؛) و کار او به الله واگذار می‌شود؛ (و گذشته او را خواهد بخشید) امّا کسانی که بازگردند (و بار دیگر مرتکب این گناه شوند، و سود و ربا خواری کنند)، اهل آتشند؛ و از جاویدانها در آن خواهد بود.

 

1- عن صَفِیَّةَ بْنَةِ حُیَیٍّ ، قَالَتْ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ : إِنَّ الشَّیْطَانَ یَجْرِی مِنَ الْإِنْسَانِ مَجْرَى الدَّمِ.

ترجمه: صفیه بنت حیی رضی الله عنها فرمودند: رسول الله صلی‌الله‌علیه ‌وآله‌ وسلم فرمودند: همانا شیطان در انسان همانند خون در جریان است

صحیح البخاری ( 2035) و صحیح مسلم ( 2175 )

 

2- عن عُثْمَانَ بْنِ أَبِی الْعَاصِ  قَالَ :  لَمَّا اسْتَعْمَلَنِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلَى الطَّائِفِ، جَعَلَ یَعْرِضُ لِی شَیْءٌ فِی صَلَاتِی، حَتَّى مَا أَدْرِی مَا أُصَلِّی، فَلَمَّا رَأَیْتُ ذَلِکَ رَحَلْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ : " ابْنُ أَبِی الْعَاصِ ؟ " قُلْتُ : نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ : " مَا جَاءَ بِکَ ؟ " قُلْتُ : یَا رَسُولَ اللَّهِ، عَرَضَ لِی شَیْءٌ فِی صَلَوَاتِی، حَتَّى مَا أَدْرِی مَا أُصَلِّی. قَالَ : " ذَاکَ الشَّیْطَانُ،  ادْنُهْ  ". فَدَنَوْتُ مِنْهُ، فَجَلَسْتُ عَلَى صُدُورِ قَدَمَیَّ، قَالَ : فَضَرَبَ صَدْرِی بِیَدِهِ، وَتَفَلَ فِی فَمِی وَقَالَ : " اخْرُجْ عَدُوَّ اللَّهِ ". فَفَعَلَ ذَلِکَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ قَالَ : " الْحَقْ بِعَمَلِکَ ". قَالَ : فَقَالَ عُثْمَانُ : فَلَعَمْرِی مَا أَحْسَبُهُ خَالَطَنِی بَعْدُ

 

ترجمه: عثمان بن ابی العاص رضی الله عنه فرمودند: چون رسول الله صلی‌الله‌علیه‌ وآله ‌وسلم مرا مسئول و امیر طائف نمودند، چیزی همیشه در نمازم عرضه می شد( و مزاحمت ایجاد می کرد)، تا بجایی که نمی دانستم چند رکعت نمازخواندم،  چون این حالت را دیدم سفر نموده و به نزد رسول الله صلی‌الله‌علیه‌ وآله‌ وسلم رفتم، (ایشان چون مرا دیدند) فرمودند: پسر ابی العاص (هستی)؟ گفتم: آری ای رسول الله. ایشان فرمودند: چه چیز باعث آمدن تو شده است؟ من گفتم: ای رسول الله در نمازهایم چیزی عرضه و مزاحم می شود، تا جایی که نمی دانم چه می خوانم. (رسول الله صلی‌الله‌علیه‌ وآله‌ وسلم ) فرمودند: آن شیطان است، نزدیک شو، و من به ایشان نزدیک شدم و بر سینه دو پایم نشستم، با دست مبارکشان بر سینه ام زده و در دهانم تف نمودند، و( سپس خطاب به جن داخل بدن من) فرمودند: ای دشمن الله (از بدن این فرد) بیرون شو، و این کار را سه بار تکرار نمودند، و سپس به من گفتد: برو سرکار و مسئولیت خود، عثمان بن ابی العاص فرمودند، سوگند به (ذاتی که) جانم (در دست اوست) گمان نمی کنم که بعد از این دیگر (آن جن و شیطان) در بدن من داخل و مخلوط جسم من شده باشد.           سنن ابن ماجه ( 3548)

 

ناگفته نماند که علاوه از این دو حدیث صحیح، احادیث صحیح دیگری نیز وجود دارند، که بیانگر این مطلب اند ، که جن و شیطان در بدن انسان داخل گشته و باعث آزار و اذیت فرد می گردند، که با خواندن آیات قرآنی، از جسم فرد بیرون می شوند.

آیا اگر کسی اعتقاد داشته باشد که خورشید ثابت است و حرکت نمی کند کافر می شود؟

پرسش: آیا اگر کسی اعتقاد داشته باشد که خورشید ثابت است و حرکت نمی کند کافر می شود؟

 

پاسخ: آنچه که از قرآن و سنت بصراحت و آشکارا به اثبات رسیده است این است که خورشید در حال حرکت است، و ثابت نیست، در این باره به دو آیه و دو حدیث که در ذیل آورده می شود توجه و دقت نمایید:

وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَٰلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ (38) سوره یس

ترجمه: و خورشید پیوسته بسوی قرارگاهش در حرکت است؛ این اندازه گیری الله کاملا غالب و بی نهایت داناست.

 

وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ (33) سوره انبیاء

 

ترجمه: و او(که معبود به حق است) کسی است که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید؛ و هر یک در مدار و فلکی در حرکت و شناور اند !

 

عَنْ  أَبِی ذَرٍّ  رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ :  قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِأَبِی ذَرٍّ حِینَ غَرَبَتِ الشَّمْسُ : " تَدْرِی أَیْنَ تَذْهَبُ ؟ " قُلْتُ : اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ. قَالَ : " فَإِنَّهَا تَذْهَبُ حَتَّى تَسْجُدَ تَحْتَ الْعَرْشِ فَتَسْتَأْذِنَ فَیُؤْذَنُ لَهَا، وَیُوشِکُ أَنْ تَسْجُدَ فَلَا یُقْبَلَ مِنْهَا، وَتَسْتَأْذِنَ فَلَا یُؤْذَنَ لَهَا، یُقَالُ لَهَا : ارْجِعِی مِنْ حَیْثُ جِئْتِ، فَتَطْلُعُ مِنْ مَغْرِبِهَا، فَذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَى : { وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ } ".

 

ترجمه: ابوذر رضی الله عنه روایت نمودند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم  زمانی که خورشید می خواست غروب کنند به (من) ابوذر گفتند: آیا می دانی که (خورشید) کجا دارد می رود؟ من گفتم: الله و رسولش داناتر است، (رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ) فرمودند: همانا این (خورشید) دارد می رود تا زیر عرش سجده کند و سپس (از الله، برای ادامه حرکت) اجازه بگیرد، (و هرگاه که اجازه می گیرد) برایش اجازه می دهد، و عنقریب است که زمانی فرا رسد که سجد کند و از آن پذیرفته نشود، و اجازه گیرد به آن اجازه داده نشود، و به آن گفته شود از هر کجا آمدی برگرد، و آن وقت است که از سمت مغربش طلوع می کند، و این هست هدف این گفته الله متعال: { وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ } " صحیح البخاری ( 3199  ) و صحیح مسلم ( 159 )

 

عنْ  أَبی هُرَیْرَةَ ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّم قَالَ َ :  " غَزَا نَبِیٌّ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ، .............فَأَدْنَى لِلْقَرْیَةِ حِینَ صَلَاةِ الْعَصْرِ، أَوْ قَرِیبًا مِنْ ذَلِکَ، فَقَالَ لِلشَّمْسِ : أَنْتِ مَأْمُورَةٌ وَأَنَا مَأْمُورٌ، اللَّهُمَّ احْبِسْهَا عَلَیَّ شَیْئًا. فَحُبِسَتْ عَلَیْهِ، حَتَّى فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِ "..........

 

ترجمه: ابوهریره رضی الله عنه روایت نمودند که رسول الله صلی‌الله‌علیه ‌وآله ‌وسلم فرمودند: پیامبری از پیامبران (گذشته) به جهاد رفت ...... و زمان نماز عصر به روستا و محله مورد نظر نزدیک شد، خطاب به خورشید گفت: تو ماموری (که پیوسته در حرکت باشی و به سمت غروب بروی)و من هم مامور هستم (که قبل از غروب این روستا و محله را فتح کنم، و سپس دعا نمود) بار الهی اندکی خورشید را از حرکت باز داشته نگه دار. (دعای آن پیامبر قبول شده) و خورشید نگه داشته شد تا الله آن روستا را به دست آن پیامبر فتح نمود......

 

صحیح البخاری ( 3124, 5157 ) و صحیح مسلم  ( 32 ، 523 )

حالا اگر کسی از این آیات و احادیث صحیح آگاه است، و بصورت عنادی منکر حرکت خورشید می شود کافراست، ولی اگر جهل و یا شبهه دارد و یا مانعی از موانع کفر در او یافت می شود، آن وقت این فرد کافر نیست ، و بجای تکفیر نیاز به تعلیم دارد، و ما همیشه وقتی سخن کفری از برادر دینی ما می شنویم و یا عمل کفری از او می بینیم، نباید او را تکفیر کنیم، بلکه قبل از هر چیز باید از او دلایل او را بشنویم و بعد شبهات او را بر طرف کنیم، و اگر با تمام تلاش به نتیجه نرسیدیم، او را معذور دانسته و حواله کس دیگری کنیم تا شاید او بتواند او را قانع نماید، هر گز پا در میدان خطرناک تکفیر و تفسیق مسلمان نگذاریم، که اگر در این وادی پرخطر پا گذاشتیم خود و دیگران را به تباهی و هلاکت خواهیم رساند، زیرا رسول الله صلی‌الله‌علیه ‌وآله ‌وسلم فرمودند:  إِذَا کَفَّرَ الرَّجُلُ أَخَاهُ، فَقَدْ بَاءَ بِهَا أَحَدُهُمَا.

ترجمه: آنگاه که فرد برادر (دینی و مسلمان) خویش را تکفیر می کند قطعا کفر به یکی از آن دو باز می گردد، (یعنی اگر واقعا آن فردی که تکفیر شده کافر باشد که درست ورنه کفر به تکفیر کننده باز می گردد). صحیح البخاری ( 6104 ) و صحیح مسلم ( 60 )

حکم خون دادن یا فروش آن چیست؟

پرسش: حکم خون دادن یا فروش آن چیست؟

 

پاسخ: برای پاسخ به این سوال نیاز به بیان چند چیز است:

 

1- جریان دادن خون در اصل ممنوعیت و دلایل شبیه خرید و فروش و اهدای اعضای بدن است، زیرا انسان مالک خود نیست و در ملکیت الله متعال قرار دارد، لذا وقتی فرد مالک خود نیست، حق تصرف در خود را ندارد، مگر اینکه صاحب ملک به او اجازه دهد، که در اینجا اجازه خرید و فروش و اهداء را نداده و فقط اجازه استفاده را داده است، و این که ما در ملکیت الله متعال هستیم به این گفته الله متعال توجه نمایید که می فرمایند:

 

قُلْ مَن یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّن یَمْلِکُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَن یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَمَن یُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ (31) یونس

 

ترجمه: بگو: «چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی می‌دهد؟ یا چه کسی مالک (قوه و آله) شنوائی و بیانائیهاست؟ و چه کسی زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون می‌آورد؟ و چه کسی امور (جهان) را تدبیر می‌کند؟» بزودی (در پاسخ) می‌گویند: «الله»، بگو: «پس چرا از الله نمی‌ترسید؟!

 

2- آنچه که از آیات قرآنی و احادیث صحیح نبوی معلوم می گردد این است که خون حرام است، و در اصل استفاده از حرام برای علاج مجاز نیست، بجز بوقت ضرورت شرعی ، در این باره به این آیه توجه نمایید:

 

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَٰلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (3) سوره مائده

 

ترجمه : گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک، و حیواناتی که به غیر نام الله ذبح شوند، و حیوانات خفه‌شده، و به زجر و ضربه کشته شده، و آنها که بر اثر پرت‌شدن از بلندی بمیرند، و آنها که به ضرب شاخ حیوان دیگری مرده باشند، و باقیمانده صید حیوان درنده -مگر آنکه (بموقع به آن حیوان برسید، و) آن را سرببرید- و حیواناتی که روی بتها (یا در برابر آنها) ذبح می‌شوند، (همه) بر شما حرام شده است؛ و (همچنین) قسمت کردن گوشت حیوان به وسیله چوبه‌های تیر مخصوص بخت آزمایی؛ تمام این اعمال، فسق و گناه است -امروز، کافران از (زوال) آیین شما، مأیوس شدند؛ بنابر این، از آنها نترسید! و از (مخالفت) من بترسید! امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم- امّا آنها که در حال گرسنگی، دستشان به غذای دیگری نرسد، و متمایل به گناه نباشند، (مانعی ندارد که از گوشتهای ممنوع بخورند؛) الله ، بی نهایت آمرزنده و بسیار مهرورز است.

در اینجا جریان خون بصورت مطلق آمده و در آیه « دَمًا مَّسْفُوحًا » یعنی خون روان ، آمده ، لذا خوردن و هر نوع استفاده از خون خواه خون انسان و یا حیوان باشد، حرام و ممنوع است بجز در مواقع ضرورت که جریان مرگ و زندگی فردی در میان باشد، در آنجا بوقت ضرورت و به قدر ضرورت می توان مجاز دانست، ولی بصورت عادی حرام است.

 

ناگفته نماند که قیاس خون دادن بر حجامت قیاس مع الفارق است، زیرا در حجامت خون فاسد از جسم بیرون ریخته می شود ولی در خون دادن خون سالم و مورد نیاز بدن از بدن گرفته می شود، که اولی باعث سلامتی و دومی باعث ضعف و بیماری می گردد، اولی یعنی حجامت مفید و سنت است و دومی یعنی خون دادن در اصل مضر و ممنوع است.

حکم اهدای عضو شخصی که مرگ مغزی نموده چیست؟

پرسش : حکم اهدای عضو شخصی که مرگ مغزی نموده چیست؟

 

پاسخ: برای واضح شدن این جریان و سایر امور مرتبط به اهدای عضو، باید به چند نکته توجه نمود:

 

1- تمام موجودات و مخلوقات که انسان نیز جزئی از آنهاست در ملکیت الله متعال اند، لذا وقتی ما مالک خود ما نیستیم، و در ملکیت ذات دیگری قرار داریم، حق تصرف در ملک غیر را نداریم، مگر اینکه صاحب ملک به ما اجازه دهد، که در اینجا اجازه خرید و فروش و اهداء را نداده و فقط اجازه استفاده در راه درست را داده است، و این که ما در ملکیت الله متعال هستیم به این گفته الله متعال توجه نمایید که می فرمایند:

 

قُلْ مَن یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّن یَمْلِکُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَن یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَمَن یُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ (31) یونس

 

ترجمه: بگو: «چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی می‌دهد؟ یا چه کسی مالک (قوه و آله) شنوائی و بیانائیهاست؟ و چه کسی زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون می‌آورد؟ و چه کسی امور (جهان) را تدبیر می‌کند؟» بزودی (در پاسخ) می‌گویند: «الله»، بگو: «پس چرا از الله نمی‌ترسید؟!

 

2- تغییر در مخلوقات الله متعال، اعم از بدن انسان و یا سایر مخلوقات، بدون عذر شرعی و بدون إذن و اجازه الله متعال حرام ، ممنوع و عمل شیطان است، الله متعال در این باره می فرماید:

 

وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَن یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِّن دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِینًا(119) سوره نساء

 

ترجمه: (شیطان می گوید ) و آنها را گمراه می‌کنم! و به آرزوها سرگرم می‌سازم! و به آنان دستور می‌دهم که (اعمال خرافی انجام دهند، و) گوش چهارپایان را بشکافند، و دستور می دهم که مخلوق الله را تغییر دهند!» و هر کس، شیطان را به جای الله دوست خود برگزیند، زیانِ آشکاری کرده است.

 

3- تعرض به بدن مرده ممنوع است، در این باره به این حدیث دقت نمایید:

 

عَنْ  أُمِّ سَلَمَةَ ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ : کَسْرُ عَظْمِ الْمَیِّتِ کَکَسْرِ عَظْمِ الْحَیِّ

 

ترجمه: ام سلمه رضی الله عنها روایت نمودند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: شکستن استخوان مرده همانند شکستن استخوان زنده (ممنوع و حرام است). سنن ابن ماجه ( 1617 )

 

3- خرید و فروش و یا اهدای اعضای انسان یک نوع بی احترامی به مرده است، و باعث بی ارزش شدن انسان و کالای خرید و فروش گشتن انسان در بازار معاملات می گردد.

 

4- جلوی پیشرفت علم پزشکی به نوع گرفته می شود زیرا اگر اهداء و خرید و فروش اعضا ممنوع قرار داده شود، پزشکان به فکر علاج بیماریها از طریق دیگری شده و این باعث اختراع و پیشرفت جدید در علوم پزشکی خواهد گشت.

 

5- گرچه فی الحال از نظر پزشکی کسی که مرگ مغزی نموده مرده محسوب شده و احتمال بازگشت دو باره زندگی به او ناممکن است، ولی از نظر شرعی چون فردی که مرگ مغزی نموده، هنوز قلبش زده و نفسش جاری است، لذا از نظر شریعت زنده محسوب می شود، و کشتن یک زنده حرام بوده و قتل محسوب می شود.

آیا این اثر ضعیف است؟

آیا این اثر ضعیف  است؟:

 

ﻋَﻦْ ﻣَﺎﻟِﻚِ ﺍﻟﺪَّﺍﺭِ، ﻗَﺎﻝَ : ﺃَﺻَﺎﺏَ ﺍﻟﻨَّﺎﺱَ ﻗَﺤْﻂٌ ﻓِﻲ ﺯَﻣَﻦِ ﻋُﻤَﺮَ ، ﻓَﺠَﺎﺀَ ﺭَﺟُﻞٌ ﺇِﻟَﻰ ﻗَﺒْﺮِ ﺍﻟﻨَّﺒِﻲِّ ﺻَﻠَّﻰ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ ﻓَﻘَﺎﻝَ : ﻳَﺎ ﺭَﺳُﻮﻝَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ، ﺍﺳْﺘَﺴْﻖِ ﻟِﺄُﻣَّﺘِﻚَ ﻓَﺈِﻧَّﻬُﻢْ ﻗَﺪْ ﻫَﻠَﻜُﻮﺍ ، ﻓَﺄَﺗَﻰ ﺍﻟﺮَّﺟُﻞَ ﻓِﻲ ﺍﻟْﻤَﻨَﺎﻡِ ﻓَﻘِﻴﻞَ ﻟَﻪُ : " ﺍﺋْﺖِ ﻋُﻤَﺮَ ﻓَﺄَﻗْﺮِﺋْﻪُ ﺍﻟﺴَّﻠَﺎﻡَ، ﻭَﺃَﺧْﺒِﺮْﻩُ ﺃَﻧَّﻜُﻢْ ﻣﺴْﻘِﻴُّﻮﻥَ ﻭَﻗُﻞْ ﻟَﻪُ : ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﺍﻟْﻜَﻴْﺲُ ، ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﺍﻟْﻜَﻴْﺲُ " ، ﻓَﺄَﺗَﻰ ﻋُﻤَﺮَ ﻓَﺄَﺧْﺒَﺮَﻩُ ﻓَﺒَﻜَﻰ ﻋُﻤَﺮُ ﺛُﻢَّ ﻗَﺎﻝَ : ﻳَﺎ ﺭَﺏِّ ﻟَﺎ ﺁﻟُﻮ ﺇِﻟَّﺎ ﻣَﺎ ﻋَﺠَﺰْﺕُ ﻋَﻨْﻪُ .


پاسخ: بله این اثر ضعیف است، ولی قبل از این که علت ضعف حدیث بیان شود مناسب است که ترجمه شود و سپس کتبی که آن را روایت نمودند حواله داده شود و بعد هم علت ضعف آن بیان شود، تا حقیقت این اثر ضعیف بر همه واضح گردد.

 

ترجمه این اثر ضعیف:

 

مالک الدار می گوید: مردم در زمان عمر(رضی الله عنه) گرفتار قحط سالی (و کم بارانی) شدند، مردی به نزد قبر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آمد و گفت: ای رسول الله، برای امت خود در خواست آب و باران نما زیرا آنها هلاک گشتند، (رسول الله صلی‌الله‌علیه‌ وآله ‌وسلم ) در خواب آن فرد آمد و به این مرد گفته شد: به نزد عمر برو از جانب من به او سلام برسان، و خبردار کن که به شما آب و باران داده خواهد شد، و به او بگو عاقل و زیرک باش، عاقل و زیرک باش، آن مرد به نزد عمر(رضی الله عنه ) آمد او را از این کار و خوابش خبر دار کرد، عمر رضی الله عنه به گریه افتاد و گفت: ای پروردگارا من کوتاهی نکردم مگر آنجا که عاجز و ناتوان ماندم.

 

تخریج اثر ضعیف:

 

این اثر ضعیف را اﺑﻦ ﺃﺑﻲ ﺷﻴﺒﺔ ﻓﻲ " مصنف خویش "(356/6) ‏ ﻭ امام بخاری در کتاب " ﺍﻟﺘﺎﺭﻳﺦ ﺍﻟﻜﺒﻴﺮ " ‏( 7/304 ‏) بصورت مختصر و امام بیهقی در کتاب " ﺍﻟﺪﻻﺋﻞ " ‏( 7/47 ‏) ، ﻭﺍﺑﻦ ﻋﺴﺎﻛﺮ در کتاب" ﺗﺎﺭیخ  خویش، ‏( 44/345 ‏)  از طریق ابوصالح از مالک الدار روایت نمودند.

 

علت ضعف این اثر ضعیف:

 

برای بهتر واضح شدن ضعف این اثر باید به چند نکته اشاره نمود:

 

1- این روایت ضعیف یک اثر است و گفته صحابه رضی الله عنه و یا گفته پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم نیست.

 

2- این اثر ضعیف قول یک تابعی است.

 

3- گوینده و بیان کننده این روایت مالک الدار یک راوی مجهول است.

 

4- فردی که این خواب را دیده یک فرد مبهم و نامعلوم است.

 

5- این اثر ضعیف مخالف است با روایت صحیح بخاری که عمررضی الله عنه از عباس رضی الله عنه عموی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم درخواست دعای باران می کردند، که در صحیح بخاری اینگونه آمده است:

 

عَنْ  أَنَسٍ  رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ،  أَنَّ  عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ  کَانَ إِذَا قَحَطُوا اسْتَسْقَى بِالْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَقَالَ : اللَّهُمَّ إِنَّا کُنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّنَا صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَتَسْقِینَا، وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِعَمِّ نَبِیِّنَا، فَاسْقِنَا. قَالَ : فَیُسْقَوْنَ.    صحیح البخاری ( 1010، 3710 )

 

ترجمه: انس بن مالک رضی الله عنه روایت نمودند که (عادت) عمر بن خطاب رضی الله عنه برای این بود، که هرگاه مردم گرفتار قحط سالی می شدند و می خواستند دعای باران کنند از عباس بن عبد المطلب درخواست دعای باران می کردند و می گفت: یا الله همانا ما (در زمان زنده بودن رسول الله صلی‌الله‌علیه ‌وآله‌ وسلم) به پیامبر (محمد) صلی الله علیه و آله وسلم متوسل می شدیم (و از ایشان می خواستیم تا برای ما دعای باران کنند) و تو به ما آب و باران می دادی، ولی حالا (که پیامبر ما وفات نموده اند) به عموی پیامبر ما (عباس) متوسل می شویم (تا برای ما دعای باران کنند و ایشان دعا می کردند،آن وقت ، از فضل و کرم الهی ) باران داده می شدند.

اما اینکه برخی از علماء این را صحیح دانسته اند :

 

 اولا:  علماء معصوم نیستند، و هر عالم اشتباه می کند،

 

در ثانی: بر کسی که تحقیق می کند، قول افراد مهم نیست دلیل افراد مهم است،

 

ثالثا: امام منذری و هیثمی و شیخ آلبانی رحمهم الله، و برخی دیگر علماء و محققین ، مالک الدار را مجهول دانسته ، و این اثر را ضعیف و بی اعتبار دانسته اند.

وقت از جماعت مهم تر است

پرسش 


آیا اگر امام مسجدی نماز صبح با تاخیر در وقت می خواند، برای مقتدی جایز است که نمازش را در اول وقت بخواند؟

 

پاسخ: طبق احادیث صحیح تمام نمازهای بهتر است که در اول وقت خوانده شوند بجز نماز عشاء که با تأخیر خواندن آن اجر وجواب بیشتری دارد، خواندن نمازها در اول وقت از بهترین اعمال نیک است، همانگونه که در این حدیث آمده است:

 

عَنِ  ابْنِ مَسْعُودٍ  رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ،  أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ : أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ ؟ قَالَ : الصَّلَاةُ لِوَقْتِهَا، وَبِرُّ الْوَالِدَیْنِ، ثُمَّ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ .

 

ترجمه: ابن مسعود رضی الله عنه روایت نمودند که مردی از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پرسید کدام اعمال بهترین اند؟ (رسول الله صلی‌الله‌علیه‌ وآله‌ وسلم ) فرمودند: (خواندن) نماز را در اول وقت و نیکی به پدر و مادر و سپس جهاد در راه الله.

 

صحیح بخاری ( 527, 2782 ) صحیح مسلم ( 85 )

 

اما اگر امام بنا برهر علتی نمازها را از اول وقت بتأخیر انداخت، افراد می توانند نماز هایشان را بصورت فردا و تنهایی بخوانند، و بعد از آن اگر در جماعت شرکت کرند برایشان این نمازی که برای بار دوم و بهمراه جماعت می خوانند برایشان نفل محسوب می شود، و اگر هم برای بار دوم و بهمراه أمام نخواندند، آنها نماز فرض خود را خوانده اند، و فرض از گردن آنها ادا شده است، در این باره به دو حدیث زیر توجه نمایید:

 

عَنْ ابْنَ مَسْعُودٍ ، قَالَ : قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ : کَیْفَ بِکُمْ إِذَا أَتَتْ عَلَیْکُمْ أُمَرَاءُ یُصَلُّونَ الصَّلَاةَ لِغَیْرِ مِیقَاتِهَا ؟ ". قُلْتُ : فَمَا تَأْمُرُنِی إِنْ أَدْرَکَنِی ذَلِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ؟ قَالَ : صَلِّ الصَّلَاةَ لِمِیقَاتِهَا، وَاجْعَلْ صَلَاتَکَ مَعَهُمْ  سُبْحَةً  . 

 

ترجمه: ابن مسعود رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به من گفتند: حالتان چگونه خواهد بود آنگاه بر شما امیران باشند، که نماز را بغیر وقت (اول و فضیلت) آن بخوانند؟ من گفتم: به من چه دستور می دهید ای رسول الله اگر چنین زمانی مرا دریافت؟ (رسول الله صلی‌الله‌علیه ‌وآله ‌وسلم ) فرمودند: نماز (خود) را در (اول) وقت آن بخوان، و نمازت که دو باره (اگر به) همراه آنها خواندی نفل برگردان.

 

سنن ابی داود ( 432 ) و صحیح مسلم ( 534 )

 

عَنْ  أَبِی ذَرٍّ  قَالَ : قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ :  یَا أَبَا ذَرٍّ، أُمَرَاءُ یَکُونُونَ بَعْدِی یُمِیتُونَ الصَّلَاةَ، فَصَلِّ الصَّلَاةَ لِوَقْتِهَا، فَإِنْ صُلِّیَتْ لِوَقْتِهَا کَانَتْ لَکَ نَافِلَةً، وَإِلَّا کُنْتَ قَدْ أَحْرَزْتَ صَلَاتَکَ .

 

ترجمه: ابوذر رضی الله عنه فرمودند: پیامبر صلی‌الله‌علیه ‌وآله‌ وسلم فرمودند: ای ابوذر امیرانی بعد از من خواهند آمد که آنها نماز را می کشند (یعنی به تاخیر و در آخر وقت می خوانند)، پس تو نماز (خودت) را در اول وقتش بخوان، پس اگر نماز را در اول وقتش خواندی( و سپس دو باره آن را با امام جماعت خواندی، این نمازی که با امام خواندی) برایت نفل محسوب می شود و رنه (اگر با امام برای بار دوم نخواندی) تو با خواندن تنهایی، نمازت را در یافتی (و فرضت را ادا کرده ای).

 

سنن ترمذی ( 176 ) و صحیح مسلم ( 648 )